|۱۷:غیرمنتظره|

1.2K 358 99
                                    

بی هیچ درنگی سمت اتاقش دوید لویی و هری هم به آرومی دنبالش کردن

لیام نمی دونست دقیقاً چه اتفاقی داشت میوفتاد اون مطمئن بود امروز زیتنو پیش لویی گذاشته بود پس چرا لویی میگفت اینطور نیست

برای صدمین و شاید هزارمین بار به خودش لعنت فرستاد

_مطمئنم تو اتاق...

لویی بی خبر گفت و بعد از این که چهره ی عصبانی لیام روبروش ظاهر شد دهنش بسته شد

_خب منم میرم مثل هری تو خونه دنبالش میگ..میگردم باید آرامشتو حفظ کنی

لویی تیکه ی آخر جملشو به آرومی گفت و به سرعت از جلوی چشمای لیام محو شد

خب قطعاً لویی هم نمی تونست تقصیری داشته باشه چون صبح اون روز لیام با عجله بیرون رفته بود و فقط داد زده بود که زیتنو پیشت میزارم در حالی که لویی اون ساعت سر کار بود

لویی و هری هر کدوم آشپزخونه و اتاق خودشونو زیر و رو میکردن در حالی که لیام بعد از گشتن هال سمت حموم رفت

با دیدن صحنه ی روبروش نزدیک بود قلبش بایسته از طرفی از خوشحالی از طرفی از شوکش

زیتن در حالی که به شکل انسانی در اومده بود کنار وان خوابش برده بود و اخمی روی صورتش بود لیام با شنیدن صدای لویی که به نظر نزدیک میشد به خودش اومد

_لیام اون هیچ جا نی...

_پیداش کردم

خیلی جلوی خودشو گرفت که زبونش نگیره و موفق شد به سرعت در نیمه باز حمومو پشت سرش بست و قفل کرد چی میشد اگه لویی این چهره ی زیتنو میدید

نه تنها لویی هر کس دیگه ای ؛ این واقعاً خطرناک بود

_باشه میرم به هری بگم

لیام از اینکه لویی گیر نداد خداشو شکر کرد و آروم آروم به موجود دو رگه ای که انگار وسط خواب بود نزدیک شد

به پهلو دراز کشیده بود و دمش روی یکی از پاهاش پیچ خورده بود گوشای گربه ایش سمت صورتش محو شده بودن و با هر قدمی که لیام نزدیک تر میشد میلرزیدن

لیام خیلی آروم کنارش زانو زد

_چرا تو این قد معصومی؟

چشماش کمی خیس شدن می دونست کار درست اینه که بیدارش کنه و دعواش کنه

یادشه که بهش گفته بود دیگه به شکل نیمه انسانیش در نیاد ولی آخه مگه میشد

_چرا این قدر خوبی؟

همزمان با جملش گوشای گربه ایه زیتنش سیخ شدن و از جاش پرید و به دیوار پشتش چسبید چشماش ترسشو منعکس میکرد

چشمای درشتش برق میزدن و چیز بعدی ای که لیام دید خیس شدنشون بود

لیام دیگه نمیتونست اجازه بده اشک دیگه ای به خاطرش از چشمای اون موجود جاری بشه

Zitten [ZIAM MAYNE]Where stories live. Discover now