/۲۲:ولنتاین/

1.3K 356 226
                                    

ووت و کامنتتون انرژیمه :)

اگه خواستید می تونید به آهنگ thee good side of things تروی گوش بدید
______________












با سرچ کردن واژه ی ولنتاین چیزی که تو نتایج میبینیم باعث تقسیم شدنمون به دو دسته میشه یک:باعث میشه به شخص خاصی فکر کنیم

و دسته ی دوم :فکرمون به سمت کسی نمیره و بیشتر حالمون بهم میخوره

اگه میخواستیم لیام رو تو دسته ی خاصی قرار بدیم اون تو دسته ی سوم قرار می گرفت:فکرش سمت کسی نمی ره و حالت تهوع هم نمی گیره

"برای جلسه ی بعد هر گروه به انتخاب خودتون یه ارائه در مورد یکی از بیماری های توکسوپلاسموز ، درمافیتوز و هاری آماده کنه"

میلر با جدیت گفت و صدای دانشجوهاشو در آورد اونا واقعاً تحمل این خبرو تو روز ولنتاین نداشتن

اشلی که کنار لیام در حال جمع کردن کتاب و جزوش بود سمت لیام برگشت

"و این دلیلیه که از این پیرمرد متنفرم"

"من دوسش دارم ... حداقل با تحقیق کردن بهتر یاد میگیریم"

دختر واسه دوستش شکلکی درآورد و کولشو روی شونش انداخت میخواست بره که دوباره با تردید سمت لیام برگشت اون واقعا به راهنمایی نیاز داشت و با اینکه لیام بهترین گزینش نبود اما تنها گزینه ی در دسترس بود

"لیام .."

لیام که در حال بستن زیپ کیفش بود سرشو بلند کرد و چهره ای از اشلی رو دید که هر وقت چیزی از لیام میخواست ظاهر میشد

"نه" لیام با سردی گفت و کولشو برداشت و راه افتاد قدماش اونقد بلند بود که اشلی برای رسیدن بهش تقریبا داشت میدوید

"من که چیزی نگفتم" دختر با لب و لوچه ی آویزونش شونه ی دوستشو گرفت و متوقفش کرد

"ولی صورتت گفت"

"لیام..."

"اشلی"

لیام دست اشلی رو از بازوش جدا کرد و سعی کرد به راه رفتنش ادامه بده

"اما امروز ولنتاینه"

دختر با همون حالت قبلیش یعنی مظلوم ترین حالتش گفت و ایستاد اما لیام بی توجه سمت کلاس بعدیش رفت؛ خوب بود که امروز تا ده کلاس داشت و از اونجایی که نایل قرار بود بابت کار کردن تو روز ولنتاین بهشون اضافه حقوق بده باید زودتر از دانشکده دامپزشکی میرفت بیرون و اگه وایمیستاد تا با اشلی که همه به جز استادا هالزی صداش میزدن وقتشو تلف میکرد به کلاسش نمیرسید

***

"لیام یه کم احساس نشون بده آدم باش !"

اشلی با چشمای ریز شده انگار داشت با یه روبات حرف میزد ؛لیام نگاهی به ساعتش انداخت خب ساعت ده و نیم بود و میتونست بره خونه کمی استراحت کنه و بعد بره سرکار

Zitten [ZIAM MAYNE]Where stories live. Discover now