play list: Take me to church/ Hozier
اگه همه چیز توی دنیا علیه من باشه چی؟
بازهم منو دوست داری؟
بازهم برای شنیدن حرفهام،
گوش شنوا داری؟
باز هم آغوشت رو به روم باز میکنی؟________________________
From Harry:من بهت اطمینان دارم لویی تو از این مرحله هم بالا میای.
To Harry: میدونم میدونم من تو رقص خوبم و اینا و بلا بلا... نیاز دارم بغلم کنی🥺
From Harry: اون قیافهای نیست که وقتی بغل زین نشستی به خودت بگیری بیبی.
To Harry: تو من رو نمیبینی هری😒
From Harry: ولی میتونم تصور کنم که لب هات آویزون شده و داری زیرلب غر میزنی و شاگرد بدبخت من رو فحش میدی لویی.
To Harry: اصلا میدونی چیه هری؟ خداحافظ.
From Harry:😂😂😂😂
From Harry: بیبی؟
From Harry: رفتی لو؟
From Harry: نگو که دوباره قهری😩
To Harry:...
From Harry:😫😫😫😓😥
From Harry: من برات آرزوی موفقیت میکنم بیبی.
با نیشخند گوشی رو توی جیبش هل داد و به زین که داشت رانندگی میکرد خیره شد.
زین با حس سنگینی نگاهش سرش رو به سمتش چرخوند و گفت: چیه؟ میدونم خوشگلم ولی خودم شوهر دارم.
لویی چشمهاش رو برای زین چرخوند و گفت: از این حجم خودشیفتگی چجوری بهت حمله قلبی دست نمیده زین؟
زین: با تو بزرگ شدم دیگه. هری چی میگفت؟
لویی: به تو چه. مگه من ازت میپرسم لیام بهت چی میگه؟
زین: بیا بپرس. نه تو جرأت داری بیا بپرس تا بزنم تو دهنت که بفهمی نباید تو روابط پدرهات دخالت کنی.
لویی: ها؟ پدرهام؟
زین لبخند کوچیکی زد و گفت: با لیام تصمیم گرفتیم تو و نایل رو به فرزندخوندگی قبول کنیم. بچهاین ولی خوبیتون اینکه مثل بچهها ونگ نمیزنین.
لویی دیوونهای زیر لب زمزمه کرد و سرش رو به صندلی ماشین تکیه داد.
میرفت که توی دور دوم مسابقه شرکت کنه اما هیچ حسی به مسابقه نداشت و تمام فکرش حول محور میک بود.
چند روز پیش با هری رفته بود تا به خونهای که النور قبل از رفتن از انگلستان توش زندگی میکرد سر بزنه تا شاید میک رو ببینه اما شخص دیگهای در رو باز کرد و گفت یک ساله که خونه رو خریده.
![](https://img.wattpad.com/cover/174093716-288-k566337.jpg)
YOU ARE READING
Eyes[L.S] (Completed)
Fanfictionچشمها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اونها میریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited