13

845 177 85
                                    

Play list: Resta con me/ Ludovico Enaudi

نمی‌خوام چشم بینای من بشی.
اما اگه بخوام حرف بزنم،
گوش شنوام می‌شی؟

______________________

مدت زمانی که لویی منتظر بود تا کلاس بیلی تموم بشه اونقدر زیاد نبود که خسته‌اش کنه اما اونقدر خوب بود که همه خستگی اون روزش رو از تنش خارج کرد!

هری واقعا معلم خوبی بود. با دقت به بیلی گوش می‌کرد و هرجا فکر می‌کرد داره اشتباه می‌کنه اجازه می‌داد بیلی کارش رو تموم کنه و بعد اشتباهش رو بهش می‌گفت اون انگار صدای تک تک کلاویه‌ها رو حفظ بود و اجازه نمی داد بی‌نظمی‌ای توی نظمش ایجاد بشه!

ساعت تقریباً دوازده بود که هری بعد از آخرین تمرین بیلی گفت: خب دیگه خسته نباشی برای جلسه بعد این رو بیشتر تمرین کن و اگه به اون سطح دلخواه برسی می‌ریم سراغ قطعه مورد علاقه‌ات از این آلبوم!

بیلی جیغ کوتاهی زد و به سمت هری رفت و بغلش کرد و گونه‌اش رو بوسید!

هری انگار دختر نوجوونش رو بغل کرده باشه اون رو به آغوش کشید و گفت: گفتم اگه خوب تمرین کنی!

بیلی انگشت کوچیکه‌ی هری رو با انگشت کوچیکش گرفت و گفت: قول، قول، قول میدم که خوب تمرین کنم، یعنی به نظرت تا تولدش می‌تونم آماده‌اش کنم؟

هری لبخند زد و گفت: چرا که نه!

بیلی دوباره هری رو بغل کرد و گفت: می‌بینمت!

به سمت در ورودی دوید اما انگار چیزی یادش اومده باشه دوباره برگشت و جلوی لویی ایستاد دستش رو به سمت لویی دراز کرد و گفت: من دارم میرم لویی از این که دیدمت خوشحال شدم امیدوارم بازم همدیگر رو ببینم و از این به بعد هروقت خواستی بیای خونه هری از هرچیزی سه تا بخر چون من بیشتر وقتا اینجا پلاسم!

نیشخند بزرگی زد و دست لویی رو محکم فشار داد!

هری اون طرف‌تر لبخند می‌زد که بیلی برگشت به سمتش و گفت: تو گفتی زیباییش رو حس می‌کنی ولی هری اون واقعاً زیباست!

صدای بسته شدن در بلند شد.

دهن لویی از حرف بیلی باز موند و هری سرخ شد!
این دیگه چی بود؟ هری حس می‌کرد که اون زیباست؟

برای اینکه جو رو عوض کنه گفت: این چه آهنگیه که انقدر دوست داره یاد بگیره؟

هری که از عوض شدن بحث خوشحال بود گفت:
Resta con me*

لویی: ببخشید؟

هری: ایتالیاییه!

لویی: معنیش چی میشه؟

هری: با من بمان!

لویی لبخند زد و به هری خیره شد و گفت: می‌شه برام بزنیش؟

Eyes[L.S] (Completed)Where stories live. Discover now