Play list: Resta con me/ Ludovico Enaudi
تحت فشار بودن همیشه بد نیست.
درست که گاهی اوقات اذیت میکنه،
یا شاید درد داشته باشه
و براش اشک بریزی
اما انتهای قشنگی داره.
مثل یک الماس که هرچی بیشتر فشار روش باشه
گرانبها تر میشه.
_____________________لویی سردرگم دور خودش میپیچید و عصبی بود و از زور استرس ناخونهاشو میجوید!
اما دستی، دستش رو گرفت که گرم بود و باعث شد برگرده!
زین با لبخند آرامش بخشی گفت: لویی یکم بیا بشین و یه چیز شیرین بخور تو که نمیخوای روی سن غش کنی!
لویی: به نظرت اگه رو سن غش کنم میذارن برم دوباره بعداً بیام مسابقه بدم؟
زین: کی رو میخوای گول بزنی لویی تو پات رو از این سالن بذاری بیرون جوری خودتو گم و گور میکنی که انگار هرگز رقص بلد نبودی!
لویی: خفه شو تو از وجدانم هم رو مخ تری!
زین نیشخندی زد و گفت: لویی بسه تو میدونی از همه بهتری ما کارت رو دیدم، ما میدونیم چقدر خوبی و ما بهت افتخار میکنیم رفیق، همه ما!
صدای پرانرژی از پشت سر لویی گفت: دقیقا لویی ما بهت افتخار میکنیم تا وقتی که من اول باشم و تو دوم...
زین مشتی به بازوی انسل زد و لویی خودش رو تو بغل انسل انداخت!
لویی: گاد بهم بگو که تو هم زیر بار استرس داری زایمان میکنی!
انسل چشمهاش رو چرخوند و گفت: کامان لویی برای چی استرس داری تو خوبی و فقط کافیه خودت باشی و بهترین خودت رو روی صحنه نشون بدی!
لویی با صدای آرومی اوم گفت!
انسل لویی رو به عقب هل داد و گفت: بسه دیگه چندشم شد! لیام و نایل کجان؟
زین: نایل نتونست مرخصی بگیره ولی گفت مطمئنه که شما دوتا موفق میشید!
انسل: و لیام؟
زین خودش رو مشغول موبایلش نشون داد و لویی پوفی کشید و دست انسل رو گرفت و کمی از زین دور شد: اونم نتونست بیاد مرخصی نداشت یا نمیخواست با زین یه جا باشه رو نمیدونم اما برامون آرزوی موفقیت کرد!
انسل: هنوز قهرن؟
لویی آهی کشید و گفت: قهر؟ این یه جنگ به تمام معناست پسر؛ اونا به بدترین شکل باهم رفتار میکنن و هیچ کدومشون از موضع خودش پایین نمیاد چون هرکدومشون فکر میکنه اون یکی داره یه اجحاف بزرگ در حقش انجام میده و اگه باهاش کنار بیاد غرورش جریحه دار میشه!
انسل: و تو حق رو به کدومشون میدی؟
لویی: راستشو بخوای لیام ولی لطفا اینو به زین نگو...
![](https://img.wattpad.com/cover/174093716-288-k566337.jpg)
YOU ARE READING
Eyes[L.S] (Completed)
Fanfictionچشمها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اونها میریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited