Space

787 145 8
                                    

خداروشکر کرده بود که نوناش شیفت بود

غذای فیریزری رو درآورد و داغ کرد تا گشنه نمونه

با صدای نوتیف گوشیش اونو برداشت

صفحه ی چتش با نوناش و باز کرد

سلام فضانورد کوچولو
من متاسفم ولی باید سوار سفینه میشدم
خودت که میدونی رییسم مجبورم کرده حسابای شرکت و درست کنم
شرمنده گشنه نمون

در جواب کوتاه نوشت

عیبی نداره نونا من بزرگ شدم و جام توی سفینه امنه

خب پدر و مادر کوک فضانورد بودن

طی آخرین اکتشافاتشون سفینشون آسیب دید

و شرکتشون اونارو گم کرد

هیچ نیرویی برای پیدا کردنشون نفرستاد

تا اینکه 5ماه بعد سفینه ی اونا

کاملا سالم برکشت

بدون سر نشین.....فقط یه بچه داخل سفینه بود

یونا....بعد مرگ پدر و مادرش با خیال اینکه اون برادرشه اونو بزرگ کرد

ولی اون دبیرستانی بود و بیشتر روز یا خونه نبود و یا سر کار های نیمه وقت بود

تا اینکه زن مهربونی خونه ی بالاشونو خرید

پیر زن بیشتر وقتا کوک و نگه میداشت.....

و مثل مادر بزرگ برای کوک و یونا بود

بعد مرگش کوک خیلی تنها شده بود

از پس اودش بر نمی اومد و اعتماد به نفسی نداشت

یاد استاد جذابش افتاد

اون مرد عجیب بود

خیلی هم عجیب بود

با زنگ خوردن گوشی  از جاش بلند شد و گوشی و برداشت

جیمین__الوووو کوک یه کتاب خفن پیوا کردم

کوک__عاووو لابد راجب خوناشاما

جیمین__نه کتاب چگونه مخ بزنیم

کوک__آخه اون به چه دردت میخوره؟

جیمین__یاااا میخوام مخ یونگی و بزنم

کوک__عاو یونگی کیه؟

جیمین__بهدار مدرسه اسکول کراشممم

کوک__با اینکه یادم نمیاد موفق باشی

و گوشی و قطع کرد

سمت لب تابش رفت و مطالب مربوط به فضا رو خوند

هرکی ام باشه دوست داره بدونه کجا به دنیا اومده

عجیبه ولی خب بهش حق بدید

سرچ گوگلش
آخرین نقطه ی دیده شده ی سفینه ی Lp2(از خودم در آوردم)
و مناطق اطراف آن ....

سفینه ی Lp2 در نقطه های هواشی تصویر دیده شده
دقیقا در 500کیلومتری سیاره ای ناشناخته و عجیب
سفینه های زیادی به اون سیاره رفتن ولی هیچکدوم نتونستن واردش شن
این سیارهحلاله ی محافظتی در 100کیلومتریش داره
و حیات ملیون ها موجود در اون شناسایی شده

کوک__یعنی من مال اونجا؟
آروم زمزمه کرد

بلند شد و سمت کمک های اولیه رفت

باید قبل اومدن نوناش وضعشو بهتر میکرد

تهیونگ روی تخت نشسته بود

هنوز هیچی نشده بود دلش برای اون آبنبات تنگ شده بود

یعنی حالش خوب بود؟

درد داشت؟

آهه فقط همین یه بار اشکالی نداشت اگه از نیروش استفاده میکرد

گوی آبی و جلوش گرفت و با خوندن وردی زیر لب

کوک و دید که داره اروم پماد رو بدنش میماله

و تهیونگ اصلا دیدن درد کشیدنشو نداشت

از نیروش استفاده کرد

دستاشو روی گوی گذاشت و فشار وارد کرد

الان کوکیش بهتر بود

کم کم روی تخت بیهوش شد

شاید به عنوان شاه قدرت هایی داشت

ولی ظرفیتی هم داشت

دوبار در روز یکم زیادی بود







های گایز
ببخشید پارت کمه
پارت بعد فردا آپ میشه
نمیخواستم امروز آپ کنمااا
ولی خیلی کامنت و ووت دادینننننن
مرسی بابت ووت و کامنتاتوننننننن

دوستون دارممممممممممممممم

The sweet torment of loveWhere stories live. Discover now