پیچیده

655 121 2
                                    

کنار پنجره نشسته بود و به گل محبوبش خیره بود

گلی که حتی اسمشم روی پسرش گذاشته بود......البته که جنسیتش حتمی نبود

اما خب یونگی پزشک این قصر بود.....پس اشتباه نمیگفت

حالا که داشت فکر میکرد جیمین و از دیروز ندیده بود

یعنی بهش برخورده بود؟

نه اون رفیقش بود

کوک& ته ته بکهیونی حوصلش سر رفته

تهیونگ&مگه چیمی هیونگش نیست؟

کوک&نه از صب نیومده

و دوباره لباشو آویزون کرد

و خب تهیونگ میتونست با اون قیافه تصورش کنه

جوری که با شکم جلو اومدش لب پنجره نشسته و لباشو آویزون کرده

اگه خود خوشبختی نبود چی بود؟

تهیونگ&منم از دیشب یونگی هیونگ و ندیدم

یهو این موضوع یادش اومد و بهش فک کرد

به جز یک ذهن منحرف دیگه که میتونه بشنوه

و داره تمام سنارو های بی دی اس ام و به تصویر میکشه

اون که مقصر نیست....فقط کوک دونسونگ همون جیمینه😀😂

چانیول روی تختش نشسته بود

کنار میز نقاشیش.....شاید نقاشیاش خیلی بچگونه بود

ولی اون تک تک اجزای صورت بکهیون و کشیده بود

انقر اینکارو توی دفتر کرده بود که بکهیون از شکل دایناسور منقرض شده یکم نرمال تر شده بود(😂😂😂بچس خو پیکایو که نی)

لیسا نگران بچش بود

به گفته ی صاحره ی بزرگ اون رگ و ریشه خاندان جهنمی و داره

رگه و ریشه از انتقام.....از درد

و شاید از مرگ

میترسید.....نه برای خودش و همسرش

برای مردمانش

و مهم تر از همه پسرش

اگه اون قرار بود لوسیفر باشه.....

قطعا لوسیفر مهربونی نمیشد

اون بیش از حد از دنیا نفرت داشت

شاید به خاطر چیزی که بود(اینجارو به خاطر بسپارید خیلیییی مهمه😉)

آره خب......خیلی از خدایان شیاطین و به خاطر قدرت های خاص خودشون سرزنش میکردن

خدایان فقط مثل یک منبع هستن که حیات ازش تغذیه میکنه تا رشد کنه

ولی شیاطین زاده ی حیاتن

از سن 15سالگی نیروهاشون بیرون میاد......مثلن همسر خودش

هیچ وقت یادش نمیره چجوری سعی داشت سایه هارو کنترل کنه

خب آره قدرت همسرش کنترل سایه ها بود

که اگه دست هرکس دیگه ای می افتاد به چیزای خوبی نمیکشید

مثلا اگه دست پسرش می افتاد.....قطعا برای چیزای بدی استفاده میکرد

اما کی میدونه شاید چانیول با اون قدرت ققط بکهیون و دید بزنه

لیسا__ای کاش ضعیف ترین قدرت و داشته باشی چان......ای کاش قدرت خاموشی و داشته باشی......

ولی خب کارما قرار نبود هیچ وقت آسون بگیره



های گایز
من خیلییییییی شرمندم نزدیک یه هفته آپ نداشتیم
اونم منی که هرروز آپ میکردم
واقعن متاسفم ولی اول بشنوین بعد بکشینم
من گوشیم نزدیکه یه هفته شارژ نشد و سوکتش شکسته بود....و هردفعه بدم درست کرد خراب بود و کلا شارژ نمیکرد بیشتر از یه ساعت.....الانم که گوشیمو گرفتم سریع اومدم واتپد کلی نوتیف و بوک بود که نمیخونده بودم بعد اونا یه راست آپ کردم

من واقعن از وضع کامنتا ناراضی ام ووت و کامنت منو خیلییییی خوشحال میکنه

دوستوننننننن دارمممممم و قول میدممممم جبران کنممممم💜💜💜

The sweet torment of loveWhere stories live. Discover now