چانیولی چرا اینجوری شد:)؟

294 66 2
                                    


بکهیون 2سالشه

بکهیون_بگو چانیودی بیلاد منو بهبره(بگو چانیولی بیاد منو ببره)

جونگکوک همینطور که سمت بچه دوساله اخم کردش قدم ور میداشت و روبه روش مینشست دنبال راهی بود تا اون بچه نق نقو رو که از صبخ بهونه چانیول رو گرفته بود آروم کنه

جونگکوک_عزیزم میدونی که چانیول صبحا میره مدرسه....بعدشم این چند وقت که نیومده تنبیه شده

تهیونگ خسته و کلافه روی تخت دراز کشید

تهیونگ_نمیدونم چرا هربار که پسرشون دعوا میکنه باید حتما این شرطو بزارن

جونگکوک هم ونار همسرش دراز کشید

جونگکوک_نگو که نمیدونی چانیول چقدر به بکهیون وابسته است ....حالا میای غروب ببریمش خونشون؟

تهیونگ_عزیزم خودت میدونی که جشن تولدش رو باید فردا بگیریم و هنوز هیچ گوهی رسما نخوردیم

پشت من چشای مظلوم همسرش بکهیون هم به بازی با جنگ پاپا علیه نرفتن به خونه چانیولی اضافه شد

بکهیون_آخه پاپا دیل بیکیودی خیلی بلای چانیودی تنگ شده تولوخدا بیا بدیم بهشون شر بجنیم (آخه پاپا دل بکهیونی خیلی برای چانیولی تنگ شده توروخدا بریم بهشون سر بزنیم)

و چشای اشکیشو غرق بغض کرد

خب عالی بود حالا تهیونگ یه دلیل دیگه داشت که پاشو خونه خواهرش بزاره

بکهیون دست هاشو بهم کوبید و از سر خنده لباس خوشگلش تا دم گوشاش کش اومد

جنی_باید تا میتونی از بکهیون دوری کنی چان....

چانیول_آخه چرا......من...من خب من میتونم کنترلش کنم دارم سعیمو میکنم

جنی_نگاه کن قدرتی که قرار بود تازه سال دیگه تو بدنت شکل بگیره از 4سالگی خودشو نشون داده...و اون هرقدرتی نیست چانیول تو آتیشو دست کم گرفتی.....چانیول میخوای به بکهیون آسیب بزنی؟

چانیول چشای اشکیشو پاک کرد

چانیول_نمیخام ....نمیخام آسیبی ببینه

جنی_پس نباید انقدر بهت نزدیک باشه....ممکنه تو هر بغل کردن تو هر صحبت یا هربار که میبینیش و تنت داغ میشه آزارش بدی....چانیول لوسیفرت داره قوی تر میشه....

چانیول سمت اتاقش رفت و قبل بستن قبل چیزای کوچیکی و زمزمه کرد

مثل "ازش دور میمونم" "نباید بهش آسیب بزنم" "من غیر قابل کنترلم"

داشت به همون چانیول تخسی برمیگشت که قبل بکهیون بود

جونگکوک_چانیول کجاست؟

لیسا_اوم توی اتاقشه؟ بکهیونی اومده چانیول و ببینه آره؟ برو در بزن

بکهیون سری از بغل مامانش پایین اومد و پله هارو بالا رفت

صدای خنده های جنی ولیسا و تهکوک از حرکات بکهیون گوشای چانیولو آزار میداد

بکهیون به اتاق چانیول رسید و آروم در زد

بکهیون_چانیودی منم ...من اومدم تورو ببینما ببسن بکهیونی اومده بیا بیرون

در باز شد و بکهیون با یه لبخند گنده پشت در بود

ولی چانیول اینطور نبود .....چانیول اخم بزرگی روی صورتش داشت

مثل همون وقتایی که بکهیون با کای بازی میکرد یا وقتایی که خودشو زخمی میکرد

بکهیون_من کار اشتباهی کردم چانیولی؟

چانیول_نه بکهیون.....

سرد جواب داد و از کنار چشم های متعجب بکهیون تمام راهی رو که بکهیون از پله ها طی کرده بود به پایین رفت

چانیول_من میخام برم بیرون

گفت و در مقابل چشم های متعجب همه درو بست

بکهیون همونجا روی پارکت در اتاق چانیول نشست

چرا چانیول باهاش اینطوری میکرد؟

صدای گریه بکهیون کم کم عمارت لوسیفر رو پر کرد

لیسا_ببخشید توروخدا نمیدونم چرا چش شده بود

جونگکوک_عیبی نداره برگشت ازش خدافزی کن

ولی مگه چانیول 6ساله کجا رو داشت که بخاد بره؟ جز بالا پشتبوم

بره اونجا و صدای گریه های بکهیون و بشنوه

بکهیون_چانیودی باهام بازی نکرد منو دیگ دوج نداره؟ (چانیولی باهام بازی نکرد منو دیگه دوست نداره؟)

تهیونگ_عزیزم چانیول داره بزرگ میشه....طبیعیه که رفتاراش عوض شه ولی همیشه و همیشه تورو دوست داره خب:)؟

بکهیون_میدونم دوسم داره....نمیتونه دوسم نداشته باشه:)

و سرشو روی بالش گذاشت و همچنان که هق هقای ریزی میزد خوابش برد

دیگه کم کم ساعاته طولانی از شب سپری شده بود

چانیول یواش از پنجره باز اتاق بکهیون وادرش شد

بوسه ای بر گونه و پیشونی اون کاشت و موهاشو نوازش کرد

بکهیون توی خواب و بیداری چشم هاشو باز کرد

بکهیون_چانیودی اینجاس

چانیول_چانیولی همیشه اینجاست...همیشه عاشقت میمونه بکهیونی فقط باید صبر کنی....اونقدری صبر کنی تا چانیولی بتونه خدشو کنترل کنه

بکهیون_بکهیونی صبر میکنه چانی...بکهیونی تا هروقت چانیولی بکه صبر میکنه

از همون پنجره به بیرون رفت.....امیدوار بود بکهیون به قولش عمل کنه...امیدوار بود صبر کنه


های گایز


ممنون که بعد اینهمه تاخیر هنوزم میخونیدش

ووت و کامنت هاتون کاری میکنه که اکلیل هام تموم شه:)

ووت و کامنت یادتون نره

و دوستونننننن دارممممم


گرامپی💜

The sweet torment of loveWhere stories live. Discover now