part 2

3K 332 7
                                    

-میگم هیونگ ..... امسال رو کسی کراش نزدی ..

پسر مسر تو دانشگاه دیدم خیلی کراش بودنا ...

×حیح  بابا اینا تایپ ایدعال من نیستن ....

-پس تایپ ایدعال چیه؟

×تو ...

-یاااا هیونگ .... جدی گفتم ...

×عا ببین دوست دارم به دست اوردنش سخت

باشه ... میدونی ... میخوام برای دیگران سرد باشه

و فقط روی واقعیش رو من ببینم من روی واقعیش

رو کشف کنم ....

-واو چه رمانتیک ...

×تف بت ... حس گرفته بودم ....

×جیمین ببین یه چیزی شده من میخواست تو کافه

بهت بگم ولی نامجون گفت که بزارم برگشتیم خونه

بهت بگم ...

-چیزی شده هیونگ ؟؟...

×خوب در جرایان هستی که منو نامجون پدرامون

باهم رفیقن و شریکن تو یه شرکت تو امریکا

درسته ؟؟؟

-هیونگ برو سر اصل مطلب....

×پدرامون برای مدت ۱ سال انتقالی برامون گرفتن

به امریکا یه سری کارا هست که برای شرکت بهمون

نیاز دارن و گفتن باید برای یه سال بریم اونجا یه

دانشگاه خوبم برامون گرفتن تا یه سالی که

اونجایم رو درس بخونیم ...

-خوب ؟؟؟؟

×میخواستم ببینم توام میخوای باهامون بیای ....

-خیلی دوست داشتم هیونگ ولی میدونی که

نمیتونم ..... فقط اگه اشکال نداره اینجا بمون ...

×هی پسر اینجوری نگو اینجا خونه خودته ...

-کی میرین ؟

×امشب ساعت ۱۲ ...

-منم میام باهاتون ....

+نه نمیخواد ...

ღ⦳ᴡʀᴏɴɢ (ᴠᴍɪɴᴋᴏᴏᴋ)ღ⦳Where stories live. Discover now