part 10

2.5K 273 27
                                    

(از همین الان عذر خواهی میکنم چون من زیاد وارد نیستم تو اسمات نویسی و اینکه .. یاه یاه یاه اسمات خشن استتت یهههه)
.........................................

+حالیت میکنم باید چجور باهام برخورد کنی ... گمیشی میری تو اتاق و کامل لخت میشی تا بیام هرزه فهمیدی ....

-به من نگو هرزه*به وجود بغض بدی که به گلوش چنگ میزد و باعث لرزش صداش میشد اینو گفت *

+هه .. گفتم گمشوووو تا بیاممممم لخت لخت ... مگر نه از چیزی که فکرشو کنی بیشتر درد خواهی کشید ....

(جیمین با اینکه خیلی دوست داشت لج کنه ولی نمیتونست درد رابطه قبلی که باهام داشتن رو فراموش کنه برای همین به سرعت از اتاق خارج شد و به سمت اتاقشون رفت .... ولی لباساش رو در نیاورد ... غرورش این اجازه رو بهش نمیداد .‌ این لج بازی .. باعث میشه در بیشتری رو تحمل کنه ...

تهیونگ

باید حالش کنم کی به کی پسره ی هرزه ... سمت میز کارم رفتم و گلسم رو روش گذاشتم و ‌سگارم مو خاموش کردم داشتم به سمت در میرفتم تا به اون موجود حالی کنم هر کاری تاوانی (؟) داره که صدای نوتیف گوشی اومد .. سمتش رفتمو بازش کردم از طرف کوک بود ..

 سمتش رفتمو بازش کردم از طرف کوک بود

Deze afbeelding leeft onze inhoudsrichtlijnen niet na. Verwijder de afbeelding of upload een andere om verder te gaan met publiceren.


هه

گوشیم و پرت کردم رو میز و کتمم در اوردم و پرت کردم رو مبل تو اتاقم به همراه جلیقم (؟) به سمت در رفتم و باز کردم و تا راه که به سمت اتاق میرفت دکمه استینم و باز کردم و تاش زدم به بالا ...

به اتاق که رسیدم درو باز کرد و وارد اتاق شدم .. با صحنه که روبه روم دیدم ... عصبانیت بیشتری تو خون وارد شد ... با خشم سمتش رفتمو یقشو تو دستم گرفتم و تو صورتش با صدای بلند غریدم ...

+مگهههه بهتتتت نگفتممم لباستوووو در میاریی ..

تنهای چیزی که بهم رسید سکوتش بود و چشمای لرزونش که تو چشمام نگاه میکرد .. با نگاه کردن به اون چشمام قلبم برای ثانیه ای نزد ..‌ دلم ریخت ....

نه تهیونگ این پسر لیاقت ارامش رو نداره .. این پسر همونیه که ارمش خوانوادت رو گرفت ... تو نتونستی ازش انتقام بگیری و از دستت فرار کرد ولی الان وقته شه ...

پرتش کردم رو تخت و دستم رو دوطرف یقه لباسش گرفتم و محکم از دوطرف کشیدم که تو تنش پاره شد سمت شلوارش رفتم و وحشیانه هم باکسر و هم شلوارشو پاین کشیدم ...

چهارتا دست بند از توی کشوی زیر تخت بیرون اوردم و دست و پاهاش رو باهاشون به تخت بستم .... چشماش از اشک خیس بود ..

معلومه خیلی تریسید .. زانو هاشو بهم سعی میکرد نزدیک کنه تا عضوشو بپوشونه ولی با این کار صحنه فاکی سوراخ نبض دارشو تو دیدم گذاشت ...

سمت کمد رفتم و از داخلش یه کیف بیرون وردم ...

میزه چرخ داره گوشه اتاق که یه گلدون روش بود رو با کنار زدن گلودون از روش اوردم و کنار تخت گذاشت کیفو روش قرار دادم و بازش کردم ..

از چهار جهت باز شد و با دیدن وسایل توش چشام برق زد ...

یه نگاه به جیمین کردم و کامل ترس و تو چشماش دیدم ...

بت سرا زیر شدن اشک بیشتر از چشماش پوزخندم پرنگتر شد ... دستم مو سمت بزرگترین ویبراتور بردم و برش داشتم ....

با همون پوزخندی که از روی لبم پاک نمیشد رقت سمت پایین تخت و ویبراتور و روی ورودیش تنظیم کردم .....

که یهو صدای التماسش رو شنیدم ...

-*غرورم رو شگستم .. دیگه تحمل نداشتم .. شروع کردم به التمتس ‌کردنش ‌....*

تهیونگ .. هق ... خواهش میکنم .. هق ... من هنوز درد دارم ... لطفا ... هق ... خواهش میکنم ... هق ...

با شنیدن التماساش پوزخنده پرنگتری زدم و نگاش کردم ...

+باید حواست به رفتارت میبود جوجه ...

و خیلی یهو ایی اون ویبراتور گنده رو واردش کردم که جیغش با هوا رفت ....

ویبراتور رو یه بار بیرون اوردم و دوباره وارد کردم که مطمئن بشم بیراتوری روی پروستاتش نباش .. تا هیچ لذت دریافت نکن ... سمت مبله روبه روی تخت رفتم و روش نشستم و با لذت به صحنه روبه روم نگه کردم....

جیمین هموز از درد اون ویبراتور گنده ناله های بلند از روی درد میکرده .... هه تازه اولش جوجههه ....

کنترل ویبراتور برداشتم و خیلی یهویی روی درجه اخر قرارش دادم که صدای جیغش به هوا رفتتت....

هق ... تهیونگ خواهش میکنم .. اهههههههههههه هق .. ت...هیو...نگ .... اهههههههههههههیییییییییییی ... هق درش بیار .. اییییییییی . هق ... درش بیار ...‌ لطفاااا عایییییییییییییی ‌‌‌.....

به خاطر اینکه ویبراتور روی پروستاتش نبود هیچ لذتی بهش وارد نمیشد و فقط و فقط درد رو حس میکرد .... با لذت به درد کشیدنش نگاه کردم .....

بلندش شدم و رقتم سمت بقیه وسایل ... برای مرحله بعد اماده باشه مستر پارک .
.
.
.

ღ⦳ᴡʀᴏɴɢ (ᴠᴍɪɴᴋᴏᴏᴋ)ღ⦳Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu