part 19

1.9K 263 80
                                    

سد اند میکنم داستان رو و اینکه حتما حرفام رو تو اخر این پارت بخونید ممنون :)
........................................................................

-"کنار یکی از درختا نشستم و بهش تکیه دادم .. دستمو سمت گلی که کنارم بود بردم و سمتش خم شدم و بوش کردم .. بوی خیلی خوبی میاد ... دقیقا نزدیک یه درخت قوی یه گلی زیبایی روییده .. این یعنی ... سرمو چرخوندم و به درخت نگاه کردم ... تو از مراقبت میکنی درسته؟ ..... روم رو دوباره سمت گل کردم ... قدرش رو بدون ... تا اخر عمر ازت محافظت میکنه در برابر همه چیز .... سرمو انداختم پایین و قطر اشک سمجی از گوش چشم چکید .... منم بهش نیاز دارم ... یکی که تو تمام سختیا ..‌ بتونم بهش تکیه کنم .... دیگه خسته شدم ..... این زندگی فقط درد داره برام ... من اشتباه بودم .. یه اشتباه محض بودم ...اشکام یکی پس از دیگری راهشون رو باز میکردن و صورتم رو خیس از اشک میکرد ... با صدایی که شنیدم سریع اشکام رو پاک کردم و سعی کردم لبخند بزنم"《:)》
×جیمین ....
×"وقتی صدام رو شنید تند تند استن لباسش رو روی چشماش با تعجب بهش نزدیک تر شدم"
×جیمین؟
-"سریع سمتش برگشتم و لبخند مسخرم رو تحویلش دادم"
-ب..بله...ار..ارباب
×"اخمی بین ابروهام افتاد"
×داشتی گریه میکردی!
-"با دیدن اخمش ترسیده با دست خودمو عقب کشیدم و نگاهی که ترس توش موج میزد بهش زل زدم"
-ببخشید ... بب.ببخشید...متاسفم...من..من.نمیخواستم
×"با شنید التماساش بیشتر تعجب کردم سمتش رفتم و کنارش زانو زدم و تو بغلم گرفتمش و سرش رو گذاشتم رو سینم .."
×هی هی جیمین اروم باش من نپرسیدم که دعوات کنم ... کوک کاری کرده .. اگه کرده بهم بگو باهاش حرف میزنم ....
-"از بغلش ارامش عجیبی میگرفتم ... سرم رو همنجوری که تو بغلش بودم سرم رو بالا اوردم و تو چشماش نگاه کردم .."
-فقط...ی..یکم..دلم گرفته بود...
×"بیشتر تو بغلم فشردمش .. یه دستم رو زیر سرش و اون یکی رو زیر پاهاش بردم و براید بلندش کردم و تو بغلم گرفتمش "
×شش ... چیزی نیست ... بیام بریم داخل اینجا سرد...
-"سرمو رو سینش گذاشتم و چشمام رو بستم ...."
×"در اتاق خواب رو باز کردم و اروم گذاشتمش رو تخت و به صورت ارومش نگاه کردم .... لبخند کوجیکی زدم که با صدای تلفن محو شدم ... تلفن رو از جیمین در اوردم و نگاهی به سمش کردم ... جین هیونگ؟؟؟ .... در اتاق رو باز کردم و ازش خارج شدم که کوک رو دیدم که داره میاد این سمتش تلفن رو از گوشم فاصله دادم... به در اتاق خوابمون اشاره کردم"
×حالش خوب نبود .. برو پیشش
×سرشو تکون دادم و سمت اتاق رفتم "
×الو هیونگ ....

..
.
.
+"سمت اتاق رفتم و درش رو باز کردم نگاهش کردم که دماغش خرمز شده بود و زیر چشماش یکم پف کرده بود ... کیوت ... سمتش رفتم و روی تخت نشستم و اروم سمتش حرکت کردم و از پشت بغلش کردم که سریع از خواب پرید و خواستم بشینه"
+شیش.... چیزی نیست منم جیمین

(اها یعنی از تو نمیترسه .. مردتیکه جذاب یه بار سر تحدیده تو حالش بد شد ... هه هه هه'خنده شیطانی')

-"اروم تو بغلش چرخیدم و تو چشماش نگاه کردم پتو رو کنار زدم و نگاهی به پام کردم"
+"به خاطر حرکتش حالت صورتم ناراحت شد"
+جیمین اروم باش کاری نکردم
-"پتو رو دوباره زد رومون و منو تو بغلش کشید و سرم رو روی سینش گذاشت و بوسه ای رو مهام زد ..‌ وات ده فاککک این دوتا چشون بود نه به ۳ هفته پیش که میخواستن بکشنم نه به الان که دوهفتس معلوم نی چه مرگشون ... ولی من از این ارامش میترسم ... مثل ارامش قبل از طوفانه"

600
...........................................................
دوستان قشنگ اوسکلتون کردم
اینکه گفتم میخوام سد اندش کنم دروغ سیزد بود جرررررر
باور کردین نه پارم ...‌
فحش به نویسنده ازاد ...
یاع یاع یاع
در کل لاوتون
Love you all guys💜

ღ⦳ᴡʀᴏɴɢ (ᴠᴍɪɴᴋᴏᴏᴋ)ღ⦳Where stories live. Discover now