Two

1.1K 130 10
                                    

داستان از نگاه نایل

اون مجری لعنتی باعث شد دوباره یاد اون شب مزخرف بیوفتم درسته که گروه از هم نپاشید ولی بعداز رفتن زین خیلی چیزا عوض شد و مهمترینش کمبود صدای زین توی آهنگامون بود کبودی که به خوبی حس میشد و هر چقدر سعی میکردیم جاشو پرکنیم نمیتونستیم
روی تخت دراز و کشیدم و رفتم توییتر و اولین ویدیویی که دیدم مربوط به تقریبا چهار سال پیش بود که یه طرفدار گذاشته بود ویدیویی که قلبمو به درد آورد

فلش بک

<ممنون که همیشه کنار ما هستین>

با این حرف هری کنسرت تموم شد بعداز بک استیج و تموم شدن کارا پائول بلند گفت:پسرا زود بیاید از در پشتی سالن برید تا طرفدار نرسیدن .

مابه همراه بادیگاردا طرف در پشتی رفتیم وقتی از سالن خارج شدیم یه عده آدمو دیدیم که خیلی آروم وایسادن و خب اکثرشون مردن پس نمیتونن طرفدار باشن به محض خروج ما شروع کردم به داد و بیداد کردن و ما فهمیدیم که هیترن اما نه هیترای ما ;هیترای زین و این از اونجایی مشخص شد که شروع کردن به گفتن (تروریست تروریست)
سعی کردیم اهمیت ندیم مثل همیشه... اولین نفر هری سوار اتوبوس شد بعدش لیام و بعدش من داشتیم از شیشه اتوبوس به اونا نگاه میکردیم میتونستم ببینم که زین شک زده وایساده و فقط بهشون نگاه میکنه و طولی نکشید که لویی رو کنار زین دیدم لو دست زینو گرفت و خواست بیاد طرف اتوبوس که یکی از اون مردا با صدای بلند و گوش خراشی فریاد زد: همش تقصیر تو حروم زادست تو یه تروریستی قاتللللل . و همزمان به سمت زین حمله ور شد بادیگاردا اونارو از لو و زین دور نگه داشتن منو لیام و هری با استرس بلند شدیم تا بتونیم بهتر ببینیم خواستم برم پیششون که لیام دستمو گرفت مانعم شد لویی زین رو عقب کشید و در جواب اون مرد گفت:خفشو تو و امثال تو برای جامعه سمید تو نژاد پرست لعنتی...
مایکل (یکی از بادیگاردا ) حرف لو رو قطع کرد اونو زینو به سمت اتوبوس هل داد وقتی اون دوتا سوار شدن اتوبوس حرکت کرد زین میخواست بره عقب ولی جلوشو گرفتم و کشیدمش طرف خودم نشست کنارم و سرشو گذاشت روی شونم و بعداز چند دقیقه خیس شدن شونم نشونه ی گریه های بیصدا زین بود دستمو دور شونش حلقه کردم و روی موهاش بوسه زدم و اون به گریه های بیصداش ادامه داد تا خوابش برد وقتی رسیدیم هتل خواستم زینو بیدار کنم ولی لیام برای دومین بار در امشب مانعم شد آروم زینو رو دستاش بلند کرد و از اتوبوس خارج شد خب این خیلی برا لیام سخت نیست چون زین لاغره در واقع خیلی لاغره لیام زینو روی تخت خوابوند و ما شروع کردیم به صحبت کردن راجب اتفاق افتاده و راه چاره...

پایان فلش بک

فیلمو پاز کردم روی اون چشمای شکلاتی زوم چشمایی که تو اون لحظه پر از اشک بود حس خیسی که روی صورتم به وجود اومد بهم یادآوری کرد که دارم گریه میکنم اشکامو پاک کردم صفحه توییتر رو بستم و با فکر کردن به شبی که برام تداعی شد به خواب رفتم .

زین :'(
ووت و کامنت فراموش نشه مرسی که میخونید
:-*

Return (Zayn)Where stories live. Discover now