Twenty five

568 59 30
                                    

د. ا.ن لیام
و- خب خوش اومدین آقایون امیدوارم حال آقای مالیک زودتر خوب بشه چون میدونم سریع میخواید برگردید بیمارستان میرم سر اصل مطلب.. اسمش ادوارده، بیست و هفت سالشه ، چند سال مکزیک زندگی کرده و پرونده های زیادی تو اداره پلیس مکزیک داره مثل ضرب و شتم؛قاچاق مواد؛ خرید و فروش مواد ؛ باج گیری و خیلی چیزای دیگه و خب مهمترین قسمت اینه که برادر بزرگترش جرد گرکسونه....

با قسمت آخر حرفای ولز اول همه شوکه شدیم اما ثانیه بعد تنها چیزی که وجود داشت خشم و نفرت بود
ه- میخوام ببینمشون
و- من نمیتونم این اجازه رو بدم چون مطمئنا دعواتون میشه و اگه بزنیدش اون انگل میتونه ازتون شکایت کنه و خسارت بگیره پس بهتره بذارید همه چیز قانونی پیش بره
لو-اما...
لی- درست میگه لو از اون عوضی هرچیزی برمیاد
بهتره بذاریم تو دادگاه حالش گرفته بشه
.
.
.
د. ا.ن نویسنده

نای- زی زی نمیخوای بیدار بشی ؟دلمون برات تنگ شده پسر ماه دیگه تور باید شروع بشه اگه بازم بندازیمش عقب همه چیز بهم میریزه ولی من مطمئنم تو نمیذاری هیچکدوم از این اتفاقا بیوفته میدونم یه ماه دیگه با ما میای روی استیج و سالنو میترکونی صدای جیغ طرفدارا شیشه هارو خورد میکنه اونا بازم میگن که عاشقتن بازم ازت درخواست ازدواج میکنن...
به اینجا که رسید نایل بین گریه هاش خندید و گونه پسر مو مشکی رو بوسید
نای- ببین من موندم پیشت و بقیه رفتن دنبال اون مرتیکه میخوام وقتی برگشتن برم تو راهرو و جیغ بزنم که تو بهوش اومدی... زین خواهش میکنم... چشماتو باز کن داداشی...چشماتو باز کن...
.
.
.
د. ا.ن هری
یک ماه بعد

صدای جیغ طرفدارا رو میشنیدم لباسمو چک کردم و یه دست تو موهای کوتاهم کشیدم پسرا هم مثل من خودشونو تو آینه چک کردن میکروفون هامون رو برداشتیم و روی اون سکو متحرک وایسادیم سکو بالا رفت و دیوار الکترونیکی هم از جلومون کنار رفت و با دیده شدن ما روی استیج جیغ دخترامون بالا رفت دستی تکون دادیم و به سمت جلوی سن رفتیم...
بعداز دو سال و نیم استراحت...
حالا ما اینجاییم...هر چهارتامون...
.
.
.
وایییییییی 😅😅
چه طور بوددددد؟😯
کامنتا زیاد باشه ها قسمت بعدی احتمالا یا قسمت آخره یا یکی مونده به آخر😍😏
عاشقتونم گلا 🌹🌹
کامنت و ووت فراموش نشه لطفااااا 🙏

Return (Zayn)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt