Fifteen

588 56 21
                                    

د.ا.ن زین

از دو روز پیش که گرکسون از زندان آزاد شده همش منتظرم یکی زنگ بزنه بگه مشکلی پیش اومده چمیدونم قراردا فسخ بشه یا مجبور باشیم دوباره به مودست برگردیم نمیدونم فقط استرس دارم
داشتم تو توییتر میچرخیدم و کامنت های زیر توییتم رو میخوندم تا اینکه یه کامنت به چشمم خورد به اسم مودست فنز و با این  مضمون:
فکر میکنی میتونی هرکاری خواستی بکنی و راحت بگذری مطمئن باش تقاص کارتو میگیری منتظر باش

برام عجیب بود مگه کسی هست که طرفدار اون کثافت و شرکتش باشه ؟بیخیال شدم و کامنتای دیگه رو خوندم تا اینکه لویی برای شروع  تمرین صدام کرد....

تقریبا چهار ساعتی میشه داریم تمرین میکنیم آخرین آهنگ کِلودز بود وقتی تموم شد نایل سریع بلند شد گفت خسته شده و خواست ادامه ندیم  هممون خسته بودیم پس بدون حرفی قبول کردیم از اتاق تمرین بیرون رفتیم تا وسطای راه باهاشون رفتم اما برگشتم تو اتاق تمرین گیتارم رو از کنار گیتار نایل برداشتم و بهش نگاه کردم این اولین گیتاری بود که قبل از رفتن به اکس فکتور با کلی کار کردن خریدمش روی صندلی نشستم و گیتارو توی دستم گرفتم آخرین باری که گیتار زدم تقریبا شش ماه پیش بود که دیلن ازم خواست براش بزنم منم درگ می دون پسرا رو براش زدم دستم روی سیمهای گیتار قرار گرفت و ناخودآگاه لیتل تینگز توی ذهنم اومد درسته این آهنگ عاشقانه است و منم عاشق نیستم اما ریتم و موسیقیش به من آرامش میده شروع کردم به زدن و خوندن تا نیمه های آهنگ رفته بودم و توی حال خودم بودم که صدای لیام به صدام اضافه شد همینجوری که ادامه میدادم برگشتم طرف در و لیام رو دیدم که با اون لبخند مهربونش داره با من میخونه طولی نکشید که بقیه هم به ما پیوستن و بقیه آهنگو باهم خوندیم وقتی تموم شد پسرا برام دست زدن و این یه حس خیلی خوبی تو من وجود آورد
ن_واووو پسر خیلی وقت بود برامون گیتار نزده بودی فکر کنم از این به بعد باید آهنگا رو بدیم تو گیتار بزنی جای من فوق العاده بود

نایل با مهربونی گفت من یکم خجالت کشیدم
ز_ هی کافه دیگه خیلیم خوب نبود
با لبخند کوچیکی گفتم لویی قهقهه زد و بعداز چند ثانیه گفت :وووویی ببین چه خجالت کشیده

بقیه هم خندیدن و من سرخ تر شدم ولی بازم خندیدم  ولی جدی چرا خجالت کشیدم  ؟شاید برای این مدتیه که ازشون دور بودم ....شاید...

به پیشنهاد هری یه  فیلم گذاشتیم که میگفت تازه گرفته انصافا فیلم مسخره ای بود و اول از همه خود هری خوابش برد بعدشم نایل و لویی منکه دیدم همه خوابن به جز من و لیام اشاره ای بهش کردم و اونم فیلم رو قطع کرد لویی تو خواب و بیداری بود برا همین تلویزیون که خاموش شد بیدار شد و رفت تو اتاقش لیام هری رو بیدار کرد و فرستاد اتاقش منم رفتم طرف نایل آروم صداش کردم اون خوابش سبک بود و بیدار شد ولی گیج خواب بود و چشم بسته میرفت پس رفتم کمکش تا به در و دیوار نخوره بعداز اینکه به اتاقش رسوندمش به اتاق خودم رفتم روی تخت دراز کشیدم و به آسمون خیره شدم که کاغذی کنار پنجره نظرمو به خودش جلب کرد به طرفش رفتم پنجره رو باز کردم و کاغذ رو برداشتم تاشو باز کردم و با خوندن اون نوشته حس کردم گلوم خشک شد :

بهت گفته بودم بیخیال نمیشم باور نکردی تقاص کارتو دوستات پس میدن اولین قربانی :
جوجه ایرلندی
.
.
.
نایلللللللللل=:O
زینننننننن:' -(
نظر بدید دوست داشتید ؟
به نظرتون چه اتفاقی واسه نایل میوفته ؟

Return (Zayn)Where stories live. Discover now