د.ا.ن نویسنده
با تموم شدن آهنگ یو اند آی جیغ طرفدارا کل سالنو برداشت پسرا تصمیم گرفته بودن تو چند تا کنسرت اول تور آهنگای قدیمیتر رو بخونن یا بهتره بگم
آهنگای غمگینی که با زین خوندن با این تفاوت که دیگه کسی جای زین نمیخوند و با دستگاه تیکه های زین با صدای خودش پخش میشد و این باعث شد اشک به چشمای پسرا و طرفدارا بیاد لویی که همیشه سعی میکرد جلوی گریشو بگیره اینبار اجازه داد اشکاش بریزن چون این صدا خیلی وقت بود که شنیده نمیشد
لی-ما...ما یه سورپرایز براتون داشتیم اما هیچی اونجوری که میخواستیم پیش نرفت این افتضاحه چون...چون ما خیلی براش وقت گذاشتیم و برنامه چیدیم اما نتیجه نداده و ما واقعا ناراحتیم... بگذریم... ازتون میخوایم آهنگ استوری آف مای لایف رو باهم بخونیم...پس کمکمون کنید
لیام با بغض و بریده بریده توضیح داد و آهنگ شروع شد و دخترا هم با هری و بعدش لیام خوندن اما وقتی به تیکه زین رسید به طور هماهنگ و عجیبی همه ساکت شدن و صدای زین که با دستگاه پخش میشد تنها صدایی بود که شنیده میشد پسرا از این سکوت تعجب کردن ولی به خوبی میشد تو چهره تک تک اون دخترا دید که دارن با تمام وجود از اون صدای زیبا لذت میبرن
و کنسرت همینطور ادامه داشت آخر کنسرت نایل در حالی که صورت سفیدش و چشمای آبیش به خاطر گریه سرخ شده بود جلوی سن رفت و از همه خواهش کرد سکوت کنن دستاشونو بهم بدن و به خاطر یکی از دوستاش که حال خوبی نداره و دکترا ازش قطع امید کردن دعا کنن
طرفدارا چه غریبه چه آشنا دستای همو گرفتن و پسراهم روی استیج همین کارو کردن و نایل به زبون ایرلندی و انگلیسی برای دوستش دعا کرد و ثانیه بعد سکوت عظیمی ایجاد شد یک دقیقه سکوت بود تا اینکه پسرا تشکر کردن و با جیغ طرفدارا از صحنه خارج شدن
چون این اولین کنسرت تور بود اونا بلیط بک استیج برای طرفدارا نداشتن پس با خیال راحت چهار نفری همدیگرو بغل کردن بغض هاشون ترکید و تو بغل گروهیشون گریه کردن
اون آغوش هنوزم امن بود اما در کنار این امنیت خیلی چیزا تغییر کرده بود که به خوبی حس میشد : اول نبودن وجود گرمی که امید این گروه بود...دوم بودن یه حس ترس،اضطراب،نگرانی و غم...
.
.
.
د.ا.ن نایل
در باز شد ولیحا از پشت در معلوم شد سلام آرومی گفت و از جلوی در کنار رفت و ما وارد خونه زین شدیم دنیا و صفا خونه نبودن و پدر زین سرکار بود ما به سمت اتاق زین رفتیم در زدم و وقتی صدای آروم خاله تریشا رو شنیدم درو باز کردم و دوباره همون صحنه ی تکراری :
یه تخت وسط اتاق با کلی دستگاه کنارش که به پسر بی جون روی تخت وصل بود ،پسری رنگ پریده و به شدت لاغر...لاغر تر از هروقت دیگه ای...
ت-بیاین تو بچه ها
مادر زین با صدای مهربون ولی خسته و پر از بغضش گفت و باعث شد ما نگاهمونو از زین برداریم و بهش نگاه کنیم اون مثل هر روز روی صندلی کنار تخت نشسته بود و چشماش قرمز و پوف کرده بود من اولین نفر به طرفش رفتم و بغلش کردم میتونستم حس کنم که شونم خیس شد از اشکاش با صدای لرزونش گفت :کارتون اون بالا عالی بود.... خیلی ممنونم ازت نایل ... از همتون ممنونم ....من مطمئنم که زین خوب میشه ...خیلی ممنونم ازتون...
بعداز من لویی و لیام و هری هم بغلش کردن و اون از اتاق رفت و مارو با زین تنها گذاشت ما کنار تخت وایسادیم دستمو تو موهای زین بردم و باهاشون بازی کردم چون اون از این کار خوشش میاد
هری کنار من اومد به طرف زین دولا شد گونشو بوسید و گفت:
ه-امروز یه چیز جدید برات داریم زینی
هری لب تاپشو روشن کرد و روی میز کنار تخت گذاشت و دنبال ویدیو کنسرت دیشب گشت و پلیش کرد تمام مدت ما کنار زین بودیم و تنها صدای موجود صدای ویدیو کنسرت بود من موهای زینو شونه میکردم ... لیام دستاشو کرم میزد تا خشک نشن...هری دست ها و پاهاش رو ماساژ میداد تا هروقت از خواب بیدار شد بی حس نباشن و لویی داشت به صورتش خمیر میمالید تا ریشاشو بزنه و زین هنوز بی حرکت بود...
برنامه هر روز ما توی این یه ماه همین بود ما کل روز پیش زین بودیم و کاراشو میکردیم و از ویدیو های قدیمی و باحالمون میذاشتیم و اون خاطره رو با زین در میون میذاشتیم حتی موقع تمرین هم اینجا تمرین میکردیم و اون بازم بی حرکت بود
ویدیو به آخر کنسرت رسید دقیقا جایی که من از طرفدارا خواستم برای دوستم دعا کنن و ما دوباره با شنیدن اون حرفا گریمون گرفت هنوز هم هر چهارتامون ساکت بودیم تا اینکه قطره اشکی از گوشه چشم زین سر خورد و روی متکا افتاد و همه رو شوکه کرد اولین نفر لیام به خودش اومد و از اتاق بیرون دویید
خدای من...اولین عکس العمل بعد از یه ماه...
ساعتی بعد دکتر برای چک علائم حیاتی وارد اتاق شد
.
.
.
.
اووووووووووف
خودم از توصیف حال زین غصم گرفت
چطور بود ؟
دوست داشتین ؟
کامنت و ووت زیاد باشه لطفااااااااا
عاششقتونمممممممم :-(
