{گاییدم زندگیو}
زین: لو بعضی وقتا بیشعوره عوق
زین: اون بهم خندید و منو ترسو صدا زد چون نمیخاستم سوار ترن هوایی شم
زین: کیرم دهنش، این تقصیر من نیست که خوشم نمیاد سوار اونا بشم با اون مارپیچ های کیری
زین: علاوه بر این، من دوست دارم چیزهای دیگه سوارشم ;))))
زین: تازه من نخندیدم بهش وقتی خودششو و اون کون کوتاهش حتی روی ترن هوایی قرار نمیگرفت
زین: باشه، شاید یکم خندیدم .ولی خو
زین: اون حتی مجبور بود ازون کفشا بپوشه که تو رو 2 اینچ بلندتر میکنه جرررررر
زین: 😂😂😂 لطفا بهش نگو اینو گفتم
لویی: خیلی دیره
زین: اوه مای فاک
زین: چرا
زین: کیرم تو زندگیم
لویی: 😂😂😂
لویی: بریم ببینیم چقدر دردناک کفش های 2اینچی تو صورتت کوبیده میشن :)
■■■■■■
منم همیشه به معلما فحش میدم پشت سرمن-_-
دفعه آخر که مدیرمون اومد تو لایو مون😐
YOU ARE READING
ilysm [ZIAM]
Fanfiction[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions