{5:46 p.m}

854 193 20
                                    

{فرار کن لیام فرار کن}

هری: تو باید فرار کنی

لیام: نع من خعلی عم راحتم اینجا ممنون

هری: اوم نه

هری: فرار کن

هری: لویی دنبالت میگرده

لیام: اوه نه

لیام: هری تو اینکارو نکردی

هری: من متاسفم!!

هری: فقط از دهنم در رفت و تلاش کردم بهش بفهمونم که همش سوتفاهم بوده .

لیام: من عاشقت نیسدم

هری: میدونم

لیام: پس چراع لویی سعی داره بکشدم

هری: اون نمی خواد گوش کنه

لیام: لعنتت کنن تو ونایل به یه پوزبند نیاز دارین تا خفع شین

هری: من گفتم که متاسفم و فقط از دهنم در رفت

لیام: شعت اگر زین بفهمه

هری: بهش نگو

هری: تو نیاز نداری که اونم بخواد تورو بکشه

لیام: یا خدا میتونم صداشو بشنوم

لیام: صدای قدماش خیلی بلندن

هری: فرار کن


■■■■■■■
رتبه فاکی از ۵ رسیده ۹۹۲😐😐😐😐
هر جور حساب کنی نمیشه😐
وتف
یکی به من چجوری

ilysm [ZIAM]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin