{5:07 p.m}

538 142 51
                                    

{پاپ تارت های کیری}

زین: اون پیشنهاد کیریت حتی اندازه چُس هم کار نکرد

لویی: من هیچوقت نگفتم اون بهترین پیشنهاد بود

لویی: چجور پیش رفت؟

زین:خب اون وحشتناک بود

زین:به معنای واقعی کلمه من با یه دیوار سکس داشتم

زین:یه دیوار سرد و بی احساس

لویی: اطلاعات بیشتری بهم بده لطفا

زین:تو قرار نیست ازین اسکرین شات بگیری و منو باش تهدید کنی

لویی: فقط اگر یه دلیل بهم بدی

زین:باشه حالا هرچی

زین:خب وقتی رسیدم اونجا ، روی تخت بود و من پاپ تارت هاشو بهش دادم چون پاپ تارت میخواست.

زین:من حتی بهش با اون چیزای جهنمی غذا دادم و اون ادامه داد با نشستن اونجا و فقط با گوشیش کار کردن

زین:بعد من شروع کردم به بوسیدن گردنش و این چیزا و اون رسما فقط داشت پاپ تارت میخورد

زین:خلاصه، اون داشت با بی احساسی پاپ تارت میخورد در حالی که من داشتم بهش سواری میدادم.

زین:پاپ تارت های تخمی

لویی: خدایا

لویی: اون اومد؟

زین:خب آره

زین:اون میتونه تا مدت زیادی ازم متنفر باشه ولی میدونه که نمیتونه جلوی من مقاومت کنه

لویی: این افسانه ای

لویی: الان دارم در حد مرگ میخندم

زین:واو تو خیلی حمایت کننده ای

لویی: عا مید

زین:خب من الان چیکار قراره بکنم ؟

لویی: راستشو بخای نمیدونم

لویی: ولی خودتو درگیرش نکن

لویی: اون نمیتونه تا اخر عمر باهات یه دیوار بی احساس باشه.

زین:عره میدونم

زین:من باید برم

زین:ممنون واسه پیشنهاد کیریت

لویی: هی

لویی: خواهش میکنم ، رفیق :)

■■■■■■■■
زین الان باید چ غلطی بکنه؟

سر تایپ این پارت نزدیک بود برم‌ تو دل دوتا والیبالیست نره غول

یه لحظه گرخیدم

نکته اخلاقی : تو خیابون فف تایپ نکنید .

ilysm [ZIAM]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang