{زین برگرد}
لیام:سلام
زین: هعی بیبی
لیام: چتوری؟
زین: خوبم تو خوبی؟
لیام: عره
لیام:خب
لیام:چی تنته؟؟
زین: یه بچ فیس (من نتونسدم اینو ترجمه کنم:( منظورش اینه که 😒 اینطوریه و یه جورایی داره تیکه میندازه بفهمید دیگه-_-)
زین: وتف جدی هستی لیام؟
زین: من یه جنده تلفنی نیستم
لیام:ولی من دوست پسرتم
لیام:پس فک میکنم حق دارم که بدونم چی پوشیدی
زین: یه پیراهن و شلوار
لیام:سکسی به نظر میاد
زین: خداحافظ،لیام
لیام:نع وایسا برگرد
لیام:زین
لیام: :(
■■■■■■■
![](https://img.wattpad.com/cover/142727382-288-k303421.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
ilysm [ZIAM]
Fiksi Penggemar[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions