{اسم بازی}
لیام: تو همیشه از دست من عصبانی میشی چون من مجبورم با سرجیو بیرون برم ولی توجه کروی که تو با پروی بیرون میری و من حتی یه کلمه هم دربارش نگفتم
زین: اممم آخرین باری که چک کردم ، با هیچ پروزی بیرون نرفتم
لیام: چرا رفتی
لیام: پروی
زین: منظورت پری نیست؟
لیام: من در مورد هیچ اسم کوفتی حرف نمیزنم خب؟
لیام: در مورد اون دختری که باهاش رفتی بیرون حرف میزنم
زین: باشه، اولاً: اسمش پریه، دوماً: منیجمنت مجبورمون کرد و سوماً: من واقعا درباره اینکه اسم ها رو به یاد نمیاری نگرانم
زین: این معجزس که اسمشو تو مصاحبه ها یادته.
لیام: خب اره چون هری همیشه اسمشو کف دستم مینویسه
زین: خب هرچی، چطوری اسم من یادت می مونه؟
لیام: من ب خودم زحمت به یاد اوردن آدمهایی ک برام اهمیت ندارنو نمیدم.
لیام: و خب من عاشقتم و نمیتونم کوچکترین چیز دربارهی تورو فراموش کنم .
زین: و خب چطوری میتونی انقدر کیوت باشی
لیام: کیوت فقط برای تو
■■■■
چی به سر رتبه ها فنفیکشن واتپد اومده؟
چرا رتبه تو تگ هارو نشون میده؟
![](https://img.wattpad.com/cover/142727382-288-k303421.jpg)
DU LIEST GERADE
ilysm [ZIAM]
Fanfiction[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions