{6:00 p.m}

893 204 74
                                    

{لیامو تنهاش بذار}

زین: گوش کن مادرجنده

زین:دوست پسرمو تنها بذار

لویی: به دوست پسرت بگو لاس زدن با دوست پسرمو تموم کنع

زین:دوست پسرت با دوست پسر من لاس نمیزنه

لویی: دوس پسرع تو با دوس پسر من لاس میزنه

زین:دوست پسرمن با دوست پسر تو لاس نمیزنه ، شاید دوست پسر تو  با دوست پسر من لاس میزنه

لویی: دوس پسرع تو با دوس پسر من لاس میزنه ، نه دوس پسر من با دوس پسر تو!

زین:لیامو تنهاش بذار.

زین:اون با هری لاس نمیزنه

لویی: چرا میزنه هری بهم گفت

لویی: و تو میدونی هری هیچوقت دروغ نمیگه

زین:باورکردن این سخته

زین:فقط تمومش کن. داری بیبی مو میترسونی.

لویی: اوه پس لیام کاملا مطلعت کرده؟

زین:خب، اون فقط گفت که داره از تو و کفش های دو اینچیت فرار میکنه

لویی: فک نمیکنی این عجیبه که بهت نگفت چرا داره از من فرار میکنه؟

لویی: اون داره یه چیزیو قایم میکنه و تو خوب میدونی.

زین: ...

زین:اون تو کمده.

■■■■■■

خاعن

یه سوال
چجوری به یه نفر که شما رو نمیشناسه باید نزدیک شد؟
تو خوب میشناسیش ولی اون اصن تو رو نمیشناسه

ilysm [ZIAM]Where stories live. Discover now