Last Decision P13

2.6K 254 54
                                    

هوسوک به پشت در اتاق رسید و در زد تا حضورش رو اعلام کنه

بعد از صحبت سوآ و جیمین در مورد برگه های امتحان و DVD برای چند ساعت ازش خبری نشده بود

در مورد اون DVD ها کنجکاو بود اما میخواست جویای حال سوآ هم بشه

بعد از اینکه جوابی نشنید آروم در رو باز کرد و سرش رو جلو آورد تا از خالی بودن اتاق مطمئن بشه

با دیدن سوآ در حالی که زانو هاش رو بغل کرده و به نقطه ی نامشخصی خیره شده تعجب کرد

به آرومی صداش زد :" سوآ؟

توی افکارش غرق شده بود و چیزی نشنید

هیوری واقعا کی بوده؟جونگ کوک و تهیونگ چطور؟

وارد چه دنیایی شده؟

متوجه شد سوآ توی حال خودش نیست پس با قدم های کوتاه به طرفش رفت و دستش رو روی بازوهای سوآ کشید و اونو از افکارش نجات داد

کمی گیج شد و هنوز نفهمیده بود چه خبره و حتی نمیدونست هوسوک کِی وارد اتاقش شده

لبخندی به چهره ی سرگردون سوآ زد :" چند بار صدات کردم اما مثل اینکه حواست نبود

چند ثانیه سکوت کرد و بقیه ی جملات رو به زبون آورد:" چی ذهنت رو درگیر کرده؟

سوآ بار دیگه به هوسوک خیره شد

چرا این مرد همیشه متوجه میشه؟

چرا لحن و حرفاش باعث میشه بخوام بهش اعتماد کنم و همه چی رو بگم ؟

یعنی اون رازدار خوبی هست؟؟

به جای اون ترجیح داد حرف دیگه ای بهش بزنه

+هوسوک؟

با لحن آروم و درمونده ای گفت

(هومی) گفت و چهرش حالت سوالی به خودش گرفت

+جونگ کوک واقعا کیه؟

اول منظور حرف سوال سوآ رو نفهمید اما بعد متوجه شد چرا این حرف رو زده

میخواست جواب درستی بده اما خودش هم مطمئن نبود :" نمیدونم سوآ..منم دیگه نمیشناسمش..شاید تقصیر منه

+تقص.. تقصیر تو ؟

بریده بریده پرسید

دست‌هاش رو تکیه خودش روی تخت کرد و به فضای سبز بیرون پنجره خیره شد :" اگه ترکش نمیکردم و کار کثیفی که الان به عهده داره رو به عنوان برادر بزرگتر قبول میکردم.. اگه..

نفس های عمیق می‌کشید و سخت کلمات رو بیان میکرد:" اگه از اول همه ی کارهارو حتی انتقام از قاتل پدر و مادرمون خودم انجام میدادم.. شاید شانسی وجود داشت که این هیولای خونخواری که الان شکل گرفته هیچوقت به وجود نمیومد

Last decisionWhere stories live. Discover now