Last Decision P27

2.5K 249 47
                                    

هنوز نمیتونست باور کنه جونگ کوک سالم تر از همیشه جلوش زانو زده و باهاش حرف میزنه

با خودش فکر کرد اینم حتما یکی از خواب های دردناکشِ که دوباره قراره بهش یادآوری کنه چقدر تنها و بدبخته

شبیه جنینی پاهاشو توی خودش جمع کرد و دستاشو روی سرش گذاشت

مثل دیوونه ها سرشو به چپ و راست تکون داد و با چشمایی که دوباره خیس اشک بودن ناله ی ضعیفی کرد

+عذابم نده..انقدر عذابم نده..بیشتر از این برای نگفتن اون جمله خوردم نکن

به حالت غیر قابل کنترلی دستاش شروع به لرزیدن کرد و چشماشو محکمتر روی هم فشار داد

+نمیخوام بشنوم.. نمیخوام ببینم چطور دوباره پسم میزنی و میگی ازم متنفری.

ابروهاش توی هم کشیده شد و با حالت گیجی به حرفای سوآ گوش می‌کرد..درکی از کاراش نداشت

دستشو جلو برد ولی شک کرد که حتی میتونه نزدیکش بشه یا نه

تنها برداشتی که از حرف ها و کلماتش مثل "عذابم نده" داشت، تنفر بود

اون ازش متنفر بود و از اینکه دوباره زندس داره عذاب میکشه ؟

تمام رویای قشنگی که توی اون چند دقیقه و با دیدن عروسش ساخته بود در چند ثانیه فرو ریخت و محو شد

گوشه های لبش دوباره به حالت اولش برگشت و خبری از لبخند لحظات پیش نبود

دستایی که روی پاهاش بود کم کم مشت شدن و تک خنده ی عصبی کرد

باید روی تصمیمش باقی میموند و هیچوقت خودشو نشون نمیداد

چشماش روی دختر ثابت موند..

با خشمی که درمونده بودنش رو نشون میداد لب زد

-انقدر زنده بودنم برات وحشتناکه جئون؟

لحنش خالی از احساس بود یا شاید هم ترسناک!

بعد از گفتن این جمله لبشو گاز گرفت و همونطور که به سوآ زل زده بود ادامه داد

-اوه..شاید هم نباید با این فامیلی کثیفی که بهت دادم صدات کنم و بیشتر از این آلودت کنم

ولی..

هیچکدومشون تقصیری نداشتند و گرفتار افکار اشتباهشون بودند

سوآیی که فکر میکرد دوباره داره با کابوس های شبانه و روزانه اش سروکله میزنه و دوباره آخرش به پوچی میرسه

و جونگ کوکی که فقط از جیمین درمورد امضای قرارداد شنیده..نه چیزی در مورد حال خراب همسرش نه عشقی که بهش داره و تمام مدت اونو مثل یه مجنون سرگردان کرده

بی خبری میتونه باعث ایجاد شک و خدشه دار شدن اعتماد بشه..

و توی یه رابطه بزرگترین درد اینه که بدونی طرف مقابلت علاقه ای بهت نداره چون با فهمیدنش درهم میشکنی

Last decisionDove le storie prendono vita. Scoprilo ora