Last decision

Last Decision P23

روز مرگ؟ اون هم برای جونگ کوک؟

برای یک لحظه زندگیشو بدون اون تصور کرد

دوباره تنها میشد و کسی رو نداشت

پدرش؟ اطمینانی دراین مورد نداشت که حتی پدرش اجازه بده برگرده

دیگه نمیتونست قاتل هیوری رو پیدا کنه و اونو به سزای عملش برسونه. درسته که شاید جونگ کوک الان نذاره بفهمه قاتلش کیه اما با این وجود مطمئن بود که میتونه پیداش میکنه و بعد از اون به مردش نیاز داشت تا انتقامش رو تماما از قاتل بگیره

اگه جونگ کوک کنارش نباشه عملا دیگه هیچی نداره

چی میشه؟ توی این عمارت تنها میمونه و روز ها رو به سختی رد میکنه.

مگه این همون زندگی نبود که قبلا داشت؟

قطعا جواب منفی بود چون قبل از این مرد زندگی ساده تری داشت اما حالا تجربه های جدیدی داره و همینطور..احساسات جدیدی که خودش هم نمیدونه چرا سرکوبشون میکنه

جونگ کوک کاغذ قرمز رو پاره کرد و تکه های ریز شدش رو توی سطل زباله ی کوچیک داخل اتاق انداخت

سوآ ناله ی اعتراضی کرد و از افکار نبود اون مرد، تنهایی دوباره ای که ممکن بود سراغش بیاد و حس بی امنی بیرون اومد

از پشت به گناهکار ترین آدمی که توی زندگیش دیده بود نزدیک شد و لب هاشو روی شونه ی جونگ کوک گذاشت و بوسید

حرکاتش گاهی اوقات تحت کنترلش نبود و فقط مثل آهنربا به جهت مخالف جذب میشد

ذهن جونگ کوک درگیر اخطار شده بود تا حدی که به این حرکت و بوسه ی سوآ واکنش نشون نده و تعجب نکنه

صدای آروم سوآ مثل یه آب روان روی آتشی که توی وجودش شکل گرفته بود، شناور شد و اونو از هر حس بدی خاموش کرد

+این اتفاق هم میگذره نه؟ مگه همیشه نمیگی تا الان دووم آوردم پس الان هم میتونی دووم بیاری درسته ؟

دستاشو مشت کرد و نیشخندی زد

از اون کارت قرمز ترسی نداشت فقط داشت به فرستنده اش فکر میکرد

اینکه میدونست کی اونو فرستاده درهم شکسته و عصبیش می‌کرد

-منو اینطور میبینی؟ کسی که شکست نمیخوره؟

دستای مشت شده ی جونگ کوک رو گرفت و اونا رو از هم باز کرد

انگشتش رو نوازشگرانه روی پشت دست اون مرد کشید

+خودت باعث شدی اینطور فکر کنم.. مردی که همیشه هرچی میگه رو عملی میکنه، درست نیست؟

لبخند غمگینی زد و آهی از خستگی کشید

-اما..در آخر و دور از چشم بقیه همین مرد هنوز هم یه آدمه و ممکنه اشتباه کنه..اون مرد هنوز هم توی خلوت خودش تنهاست و باید بار این زندگی رو تک نفره به دوش بکشه