chapter 34

416 96 104
                                    

"خب...این یکی چطوره؟"

دستش رو روی یقه کتی که تنش بود کشید و خودش رو تو آینه برانداز کرد. اون پنجمین کت و شلواری بود که امتحان میکرد و دیگه کم کم داشت کلافه میشد‌.

زکس دستش رو زیر چونه اش گذاشت و درحالی که چشمهاش رو ریز کرده بود، متفکرانه به راجر نگاه میکرد.

"اممم..."

"حتی فکرش رو هم نکن که بخوام یکی دیگه امتحان کنم!"

چشمهاش رو چرخوند و سمت زکس برگشت که گونه هاش رو از داخل گاز میگرفت تا مانع خنده اش بشه. با حالت پوکر به زکس خیره شد و وزنش رو روی پای راستش انداخت.

"چه چیزی تو من هست که باعث شده اینجوری بهم نگاه کنی زک؟"

دیگه جلوی خنده اش رو نگرفت و درحالی که خم شده بود و دستهاش رو به هم میکوبید، بلند قهقهه زد.

"هیییششش روانی ساکت باش!!"

جلوی دهن زکس رو گرفت و لبخند دندون نمایی به افرادی که بهشون خیره شده بودند زد. از اولش هم فکرش رو میکرد که خرید کردن با زکس، همچین چیزایی رو هم داره.

دستهاش رو آروم از روی دهن زکس برداشت و چشمهاش رو چرخوند.

"داشتم استایل اولین روزی که دیدمت رو با الان مقایسه میکردم."

درحالی گفت که لبخند بزرگی داشت و به راجر خیره شده بود. لبخند محوی روی لبهای راجر شکل گرفت.

"اون کلاب فاکی رو میگی؟ خیلی خجالت آور بود!"

اروم خندید و چشمهاش رو چرخوند. دوباره سمت آینه برگشت و یقه کتش رو صاف کرد. خودش رو از زوایای مختلف تو آینه برانداز کرد و درحالی که لبخندی از سر رضایت روی لبهاش شکل گرفته بود، سمت فروشنده برگشت.

"همین رو میبریم."

مرد، سرش رو به نشانه تایید تکون داد و با لبخند ازشون دور شد. راجر چشمکی به زکس زد و وارد اتاق پرو شد. تیشرت و شلوار مشکی که کاملاً فیت تنش بودند رو تنش کرد و دستش رو تو موهاش کشید.

تو آینه به خودش نگاه کرد. نگاهش رو روی تمام جزئیات لباسها و چهره اش چرخوند. نفس عمیقی کشید و از اتاق خارج شد‌.

"لیام هم میاد؟"

به راجر نگاه کرد که دستش رو میگرفت. راجر سرش رو به نشانه مثبت تکون داد و کاور کت و شلوار جدیدش رو از فروشنده گرفت. بعد از پرداخت صورت حساب، از بوتیک خارج شد و بوسه کوچکی روی گونه زکس گذاشت.

"هم زین و هم لیام. گفتن شاید نایلم با خودشون بیارن."

آروم خندید و شونه بالا انداخت. سوار ماشینش شد و بعد از سوار شدن زکس، به سمت رستوران حرکت کرد.

"نایل واقعاً پسر باحالیه. پر از انرژی مثبته و همیشه میخنده!"

راجر سرش رو به نشانه تایید تکون داد و صدای ضبط رو بلند تر کرد.

Flames [L.S]Where stories live. Discover now