chapter 28

428 98 81
                                    

گایز یه چیزی بگم؟
دیدم که گفته بودید :
"مگه لویی و بقیه هری رو گروگان نگرفته بودن؟ پس چرا هری نسبت به لویی تاپ تره؟ مگه لویی گنگستر نبود؟ پس اون باید تاپ باشه!"

گایز...اولا ‌که تو فلیمز، هیچ چیزی به تام تاپ و باتم نداریم. بخاطر این اعتقادم، فلیمز حتی اسمات نداره!

و یه چیز دیگه...مگه یه گنگستر نمیتونه سافت باشه؟ مگه یکی که عاشق یونیکورنه نمیتونه تاپ باشه؟

این کلیشه ها رو بریزید دور و اگه قراره فنفیک بنویسید، ازشون استفاده نکنید. دوره پرنسس و کیتن صورتی پوشی که عاشق به فاک رفته تموم شده!

واقع بین باشید...

______________________________

زین پای چپش رو روی پدال ترمز فشرد و سر خیابون نسبتاً خلوت توقف کرد.

نگاهی کلی به خیابون انداخت. به خونه ها، آدم ها، حتی گربه سیاهی که از جلوی ماشین رد میشد.

"ظاهراً...اممم...چیز‌مشکوکی‌‌ نمیبینم!"

هری سرش رو کمی جلو آورد و به عمارت بزرگ و سفید رنگی‌ که در‌ انتهای خیابون قرار‌داشت‌ خیره شد.

"خونه..."

پوزخندی زد و سرش رو به طرفین‌‌ تکون داد.

"حتی چندشم میشم بگم یه زمانی اینجا زندگی میکردم! کنار یک شیطان. من فرزند یک شیطان بودم!"

"همه چیز فقط خیلی تغییر کرده...چیزایی که هرگز فکرشون رو هم نمیکنی درست زمانی به سر آدم میان که تو یه رویای شیرین غرقی و توجهی به اطرافت نداری. ولی یهو از خواب میپری و میبینی رویای شیرینت، تبدیل به کابوسی شده که تا واقعیت دنبالت کرده."

درحالی گفت که سرش رو به پشتی صندلی ماشین تکیه داده بود و چشمهاش رو بسته بود.

"یک باند جسور...ببین حالا چی شدیم! خیلی وقته سراغ سرقت نرفتیم. و تو هری..."

سرش رو به سمت هری برگردوند. چشمهاش رو باز کرد و با شرمندگی به هری خیره شد.

"متاسفم که به اینجا رسیدی."

هری اخم ریزی کرد و نگاه کوتاهی به لورن انداخت که عقب ماشین نشسته بود و با دقت به حرف های زین گوش میداد.

زین، این اواخر زیاد حرف نمیزد. ولی وقتهایی که تصمیم میگرفت چیزی بگه، کلمات و جملات فوق العاده ای از بین لبهاش خارج میشدند.

"منظورت چیه زین؟ چرا عذرخواهی میکنی؟"

زین نگاهش رو از هری گرفت و به بیرون خیره شد. نفس عمیقی کشید و لب پایینش رو گزید.

Flames [L.S]Where stories live. Discover now