chapter 41

741 100 80
                                    

8 ماه بعد، کریسمس سال 2019

اخرین گوی قرمز رنگ رو هم به درخت کریسمس وصل کرد و با لبخندی از روی رضایت، به درخت خیره شد.

"همیشه میدونستم یه هنرمند خیلی خفنم!"

ابروهاش رو بالا داد و با نیشخند، به راجر نگاه کرد که مشغول خوردن شیرینی زنجبیلی تو دستش بود.

"ها؟ چیه؟ چرا اونجوری نگاه میکنی؟"

با دهن پر گفت و باعث شد تا صدای خنده لیام به گوش برسه.

"گایز لطفاً آرامش خودتون رو حفط کنید. واقعاً حوصله یه بحث دیگه رو ندارم."

زین، سرش رو به نشانه تایید تکون داد و مهره فیل شطرنجش رو به سمت جلو حرکت داد.

"یسسسس من بردممم هاهاهاااا"

درحالی گفت که دستهاش رو به نشانه پیروزی، تو هوا تکون میداد و به چهره عبوس پسری که رو به روش نشسته بود نیشخند میزد.

"خب کوفت! راجر؟؟؟ بیا این دوست سلیطه روانیت رو جمع کن!"

با صدای پیتر، راجر خندید و سرش رو به نشانه تایید تکون داد و اخم فیکی به زین کرد.

"دست از سر نامزد من بردار پسره پسره ی سلیطه روانی!"

"فکر میکنم باید برای فردا، یه مرخصی داشته باشیم. واقعا مزخرفه که ما پلیس ها نمیتونیم مثل بقیه تعطیلاتمون رو بگذرونیم."

درحالی گفت که به کمک اسلید، پرونده ها رو از روی میز جمع میکرد.

"حالا اینا رو بیخیال. بیا درمورد لیلی صحبت کنیم."

نگاهش رو به نایل داد و ابروهاش رو با شیطنت براش بالا و پایین کرد.

"نمیخوام. گمشید! وای نه نمیخوام اصلاً پشیمون شدم."

قهقهه اسلید به هوا رفت و دستهاش رو به هم کوبید.

"اون دختر بیچاره باید بدونه با چه احمقی قرار داره. مطمئنم فردا قراره پر‌ ماجرا ترین روز سال باشه!"

با صدای بلند تری خندید وقتی کوسن خردلی رنگی، توسط نایل به سمتش پرتاب شد.

"ولی من هنوز برای آزمون افسری آماده نیستم. آخه محض رضای فاک، ما چند تا خلافکار کله شق بودیم!"

کیلین چشمهاش رو چرخوند و به سمت راجر برگشت.

"مگه خودتون نخواستید جبران کنید؟ مگه خودتون نگفتید میخواید کاری کنید که دیگه کسی به سرنوشتی مثل شما دچار نشه؟"

Flames [L.S]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin