Disgusting Style

912 218 148
                                    

12:40.pm

وقتی زین موستانگش رو داخل حیاط کنار خونه پارک کرد، لیام میتونست خانواده رو کنار در خونه ببینه که به اون‌ها خیره هستن.

کورتنی بخاطر گردش های شبانه و بی‌خبر اون‌ها عصبی به‌نظر میرسید و با پاهاش روی زمین ضرب گرفته بود.

جیکوب خوابالود بود و هیچ نگرانی ای توی چهره‌ش نداشت. از اون سمت کالیست و بنی با ذوق منتظر زین و لیام بودن و وقتی اون دو‌نفر از ماشین پیاده شدن، دو بچه ها سمت زین دویدن تا بغلش کنن.

"رفته بودی تا کادوی من و بگیری، نه زین؟!" کالیست داد کشید و خندید.
زین همراه اون آروم خندید و سمت لیام برگشت تا واکنشش و ببینه، اون استرس داشت چون بقیه از دستش عصبانی بودن. زین کاری نکرد و سمت کالیست برگشت تا موهای اون دختر و نوازش کنه.

"شما دو‌نفر، بیاید داخل...باید حرف بزنیم!" کورتنی با صدای بلند اما کنترل شده ای گفت، دستش رو پشت کمر لیام گذاشت تا اون رو سمت خونه هدایت کنه، زین پشت سر اون کلافه نفسش و بیرون فرستاد و سمت خونه حرکت کرد.

وقتی لیام وارد خونه شد، تونست مارسی و رو به روش که پشت میز غذا‌خوری نشسته بود ببینه. لیام لبش و با شرمندگی گاز گرفت وقتی اون دختر نگاه چپی بهش انداخت.
لیام احساس میکرد با گشتن با زین، به دوستی بین خودش و اون دختر خیانت کرده. از اونجایی که مارسی اصلا از زین خوشش نمیومد!

زین پشت سر اونها وارد خونه شد و روی یکی از صندلی ها نشست. آروم به‌نظر میرسید.

"شما بچه ها...برید توی اتاق‌هاتون، از وقت خوابتون خیلی وقته که گذشته!" کورتنی خطاب به بنی و کالیست گفت. اونها اطاعت کردن و از اون محل دور شدن.

"منم میرم برای خواب...شب‌بخیر." جیکوب بلند گفت و از پلکان بالا رفت، چندثانیه بعد بقیه صدای بسته شدن در ها رو شنیدن.

"شما دو‌نفر به من یک توضیح کامل بدهکارید!" کورتنی رو به لیام و زین گفت، بیشتر نگاهش روی لیام بود چون لیام کسی بود که بی‌خبر خونه رو ترک کرده بود.

"زین، تو برای تا دیروقت بیرون موندن و تو لیام، تو برای بی‌خبر بیرون رفتن اینجایی!" کورتنی توضیح داد، نگاه لیام روی مارسی افتاد که به لاک‌های دستش نگاه میکرد. ناخودآگاه انگشت‌هاش و جمع کرد.

"من...متاسفم...میدونستم باید خبر بدم اما...همه چیز خیلی زود پیش‌رفت...من توی زمان غرق شده بودم." لیام صادقانه دلیلش و گفت،کورتنی نگاهش رو از لیام گرفت و سمت زین بر‌گردوند.

Castle // ZiamWhere stories live. Discover now