Not Well

825 189 60
                                    

Here we go again
سلام؛
چندنفر تا الان گفتن وقتی اپدیت میکنم نوتیف براشون نمیاد، این یکی از باگ های مزخرف واتپده که احتمالا نمیشه کاریش کرد.اگه راه حلی هست که برای رفع این مشکل بلدید ممنون میشم باهام شیر کنید.

6:50.am

لیام همراه جورج، الکس و مارسلین سمت پارکینگ کالج حرکت میکرد. کلاسش نیم ساعت بود به پایان رسیده بود و اون تمام مدت با بچه ها منتظر برگشتن زین بودن. لیام براشون توضیح داد که زین برای دیدن برادرش رفته اما چیز بیشتری بهشون نگفته بود.

"حالا تو چرا انقدر نگرانی لیام؟! خودت گفتی برای ملاقات برادرش رفته و عادیه اگه دیرتر برگرده!" الکس به لیام گفت. حالا اون پسر کنار کاماروی قرمز مارسلین وایساده بود.

"میدونم زیادی دارم بزرگش میکنم اما واقعا نگرانم..." لیام گفت و با کلافگی آه کشید.

"تو حالا قراره با ما بیای. تصمیم بگیر سوار ماشین یک کدوم از ماها بشی پسر چون حالا پادشاهت تورو دست ما سپرده." جورج سمت لیام گفت. دستش رو چندبار آروم پشت کمر اون زد.

"راست میگه. ما از قبل با زین توی برج قرار گذاشتیم. طبقه آخر برج ی رستوران بزرگ هست و ما امروز اون‌جارو انتخاب کردیم." این‌بار مارسلین گفت قبل از اینکه سوار ماشین بشه.

لیام دوست داشت بیشتر منتظر زین بمونه اما به‌هرحال قبول کرد تا سوار ماشین جورج بشه. چاره دیگه ای نداشت و نگران زین بود.

"دو شب پیش توی مهمونی خیلی بهت خوش‌گذشت، مگه نه؟!" جورج از لیام پرسید و لیام از توی آینه بهش نگاه کرد همونطور که کمربندش و میبست.
با یاد‌آوری اون شب توی مهمونی الکلس با صدای بلندی خندید.

"تو واقعا ی متجاوز واقعی به حقوق کودکانی..." لیام به جورج گفت. خطاب به اون موقعی که جورج برای زدن مخ دخترها، ازbaby-face* بودن لیام استفاده میکرد.

"تو چیزی راجع به تنها برادر زین میدونی جورج؟!" لیام بعد از چند دقیقه از جورج پرسید. جورج مثل دیوونه ها رانندگی میکرد و با هرکی که به ماشینش نزدیک میشد چند دست کورس میزاشت.

"خب اون...من سه‌سال بیشتر نیست زین و میشناسم...برادرش ی شوگرددی خیلی پولداره. خیلی هم خسیسه!" جورج جواب لیام رو داد.

"یعنی خیلی از زین بزرگتره؟؟" لیام سوال پرسید.
"آره. پولداره و صاحب یک شرکت تولیداتی توی بردفورده. اون تنها خانواده زینه." جورج جواب داد و لیام تا آخر راه چیز دیگه ای نپرسید. شورلت قرمزی که جلوی اون‌ها حرکت میکرد متعلق به مارسلین و الکس بود.

Castle // ZiamWhere stories live. Discover now