Rich-Kids

956 213 114
                                    

یکم دیر دارم میگم ولی عید 1400 مبارک، سال خوبی داشته باشید

عکس کاور یک نمونه از فورد موستانگ مدل جی‌تی2015ئه، میتونید از ویکی‌پدیا اطلاعات بیشتری از این سوپر‌اسپورت دریافت کنید.
این موستانگ نقش ماشین زین رو توی داستان یدک میکشه، اگه خواستید اطلاعات زیر رو راجبش بخونید

موستانگی که توی کاور میبینید به اصطلاح 'لیفتینگ' شده. یا میشه گفت بدنه ی بیرونی ماشین با کاور و اضافه شدن یک‌سری جزئیات 'دستی' دیگه برای جلوه خفن‌تر، دستکاری شده.
این نوع ماشین های دستکاری شده توسط خود 'شخص'، بیشتر جبهه ی فانتزی دارن(توی مسابقه معمولا استفاده نمیشن، فقط خیابون یا کورس های کوچیک خیابونی).

این ماشین با یک مدل جی‌تی ۲۰۱۵ اصیل و شرکتی فرق داره... اگه به 'باله' ی پشت ماشین دقت کنید، میتونید به راحتی تغییرات رو متوجه بشید.
اما خیلی از شرکت های معروف مثل استون‌مارتین، سوپر‌اسپورت هایی داره که فقط برای رالی و پیست ساخته شدن. مثلا از یک نمونه استون‌مارتین کلاسیک و رویال، یک نمونه استون‌مارتین اسپورت و مخصوص رالی-پیست هم توسط خود شرکت ساخته شده.

فورد‌ موستانگ یکی از ماشینای موردعلاقمه اما من به شدت چلنجرهارو ترجیح میدم، خداهای منن.معروف‌ترین مدل ‌دوج چلنجر مدل
' دوج دیمون' هستش که میتونید با یک سرچ ساده بیشتر راجبش بدونید.


—-
1 days later
7:40.am

همه سر میز صبحانه نشسته بودن. همه نگران بودن، نگران جیکوب!

کورتنی و دنیل از صبح مشغول تماس گرفتن با اون بودن. اون پسر تا الان پیداش نشده بود و همه صبح متوجه ی نبودن اون شدن...
زین هم پیداش نبود، از امروز صبح...

"من باید زنگ بزنم به پلیس...جیکوب هیچوقت اینطوری نبوده که بی‌خبر از خونه بیرون بزنه و بعدش گوشی جواب نده..." کورتنی با نگرانی بیش از حدش گفت و دور خودش چرخید.
لیام سرش رو بالا گرفت، حسی بهش میگفت غیب شدن جیکوب ربطی به زین داره.

"پلیس نمیشه، من مطمئنم اون به زودی برمیگرده...تازه اول صبحه، عزیزم تو باید آروم باشی." دنیل خطاب به همسرش گفت. با اینکه نگران بود به بچه ها دلداری میداد.

زنگ خونه به صدا در‌اومد، همه یک‌جا سمت در برگشتن. کورتنی و دنیل تقریبا سمت در حمله کردن...
لیام هم با نگرانی سرش و سمت در چرخوند تا ببینه کی پشت دره!

کورتنی در و خیلی زود باز کرد، با زین توی چهار‌چوب در ظاهر شد که خیلی خونسرد به‌نظر میرسید.
"اوه زین...عزیزم..." کورتنی گفت و نتونست با دیدن زین جلوی اشک‌هاش و بگیره، گریه کرد و زین رو بغل کشید.

Castle // ZiamWhere stories live. Discover now