7:00.am
لیام کمی روی تخت غلط زد و اینبار بغل زین رو هدف گرفت. سرش و روی سینه برهنه زین گذاشت و اونجارو بوسید قبل از اینکه چشمهاش رو ببنده. شب قبل، یه شب فوقالعاده بود. البته فقط اگه بقیه قسمتهارو بهجز سوییتسکس فراموش کنیم...
حالا وقتش بود لیام دلیل دعواهای دیشبشون رو از بین ببره، برای همین آروم از تخت پایین رفت تا زین رو بیدار نکنه و بعد مشغول جمع کردن عکسهای جانی شد که روی زمین اتاق پخش بودن. بعضی از اونها توسط خود زین پاره شده بودن.
جمع کردن اونها کمتر از پنج دقیقه طول کشید، لیام سمت در اتاق رفت و قبل از اینکه ازش خارج بشه برای بار دوم زین رو چک کرد. از اتاق خارج شد و پلکان رو طی کرد تا به طبقه پایین برسه...
سالن سرد بود چون دیشب اون زوج فراموشکار به قدری درگیر بودن که روشن کردن شومینه رو فراموش کرده بودن. اتاق ها به لطف شوفاژ برقی گرم بودن.
لیام سمت شومینه رفت و عکس های کذایی رو بدون ثانیه ای تردید روی چوب های خشک شومینه ریخت. آتش زنه مخصوص رو از روی شلف بالای شومینه برداشت، روی چوب ها ریخت و بعد با کمک یک چوب کبریت آتیش رو روشن کرد...
عقبتر رفت و روی پارکتهای سرد نشست. زانوهاش و توی شکمش جمع کرد و با لبخند سرش و روی زانوهاش گذاشت. الان دیگه هیچ نگرانی ای ذهن لیام رو راجب زین درگیر نکرده بود...هردوی اونها کاملا راحت بودن!
Flash Back, last night at 11:20.pm
چشمهای لیام کمکم داشتن گرم میشدن، بینیش رو بالا کشید و با انگشتهاش رد اشک های خشک شده روی صورتش رو لمس کرد.
به این فکر میکرد که همونجا روی کاناپه بخوابه چون زین قرار نبود به طبقه پایین بیاد، هیچ توضیحی نبود...همهچیز واضح بود.
صدای پاهایی که از روی پله ها به گوش میرسید به افکار لیام خاتمه دادن. چندثانیه طول کشید تا سرش رو سمت پلکان برگردونه و ببینه که زین اونجاست. دقیقا پایین پلکان.
«خیلی طول کشید اما نیاز داشتم تا کلمات رو کنارهم بچینم...متاسفم پرنسس.» زین با لحن خونسردی گفت و به مبلمان ها نزدیک شد.
«خیلی قاطعانه و مطمئن حرف میزنی...انگار که درست همهچیز هنوز مثل قبله اما نیست!» لیام با لحن کلافه ای گفت و کلمه آخرش رو بلندتر گفت.
«میدونم که قراره بعد از شنیدن حرفهای من همهچیز مثل قبل بشه...» زین آروم گفت و روی کاناپه رو به روی لیام نشست، گفتن حرفهای گذشتهش و بازگو کردنشون اصلا آسون نبود...اما مجبور بود برای لیام اینکار رو بکنه. برای آیندهشون
![](https://img.wattpad.com/cover/259222995-288-k767330.jpg)
YOU ARE READING
Castle // Ziam
Fanfictionقلعه زیبایی که لیام پرنسس و زین پرنسشه. Ziam Mayne Fan-Fiction. (Zayn Top) *March 1, 2021.