part2: rude man

3K 516 14
                                    

دوباره دور میله چرخید و چرخید کمرش رو با ریتم آروم آهنگ قوس داد و عقب جلو کرد
صدای هو و کف زدن مردا رو میشنید ، از این صدا متنفر بود میدونست اون چشمای گرسنه دوست دارن همین جا بگیرنش و  دخلش رو بیارن
از روی میز پایین اومد دنباله حریری که به دامن کوتاهش وصل بود و به صورت اغوا کننده ای روی صورت یکی از مرد های هوسباز چاق کشید.
که مصادف بود با سوتی از جانب اون ، از بین جمعیت رد شد و خودش رو به قسمت پشتی بار جایی که بقیه استریپر ها بودن رسوند تا کمی استراحت کنه ، هنوز اولین نفس راحتش رو نکشیده بود که صدای اون مرد چاق و نفرت انگیز رو شنید
_ هی جیمین !
چشماش رو روی هم گذاشت ، دوباره اون مرد نفرت انگیز! صاحب بار
سمت صدابرگشت و سعی کرد توی چهره اش نشون نده که چقدر از اون مرد بیزاره ولی اون لبخند دندون نمای زورکی همه چیز رو نشون میداد.
جیمین : بله آقای لی؟
لی : خب ببینم امشب چی کار کردی ؟
مرد در حالی که یک تای ابروش رو بالا داده بود و دست چاق و پهنش رو جلوی اون گرفته بود گفت.
چشم هاش رو چرخوند و اسکناس رو از کش دامنش در آورد و به مرد حریص داد ، اون همیشه همین کار و میکرد ، نمیذات هیچ کدوم از استریپر ها یه سکه از این بار بیرون ببرن ، همیشه باید اونا رو از چنگشون در میاورد !
اسنکاس رو روی بقیه گذاشت و شروع به شمردن کرد ، از زیاد بودنشون خنده ی کوتاه و مسخره ای کرد که به نظر جیمین خیلی چندش بود !
لی : آفرین جیمین ! تو پسر خوبی هستی ، میدونی چند نفر هرشب ازم میخوانت ؟ چرا کوتاه نمیای ؟ اینجوری هم به پولی اضافه برا حقوقت میرسی و هم بهت بیشتر خوش میگذره.
جیمین : نه ممنون ... همین رقص برام کافیه ...
هرشب مجبور بود دست های حریص مرد ها رو روی بدنش تحمل کنه ، ولی تحمل کردن دست هاشون خیلی بهتر از تحمل کردن دیکشون توی خودشه!
به علاوه بر اون شرایط عادی نداشت ، اون یه بچه داشت و تا همین جاشم با داشتن این شغل ناراحت بود تا الگوی مناسبی برای اون نباشه... همینجوریش هم فکر میکر برای اون خیلی کم گذاشته
لی : به هر حال ... خودت ضرر میکنی !
اسنکاس ها رو توی جیب پشتی ش گذاشت.
سری تکون داد ، میدونست که اون برای این کار هم میخواد پولی به جیب بزنه ، اون هیچ خیرخواهی برای کسی نشون نمیده
لی : زود باش از سو چند تا جام بگیر و برای مشتری ها ببر ، امشب کیس های خوبی اومدن ! شاید بازم تونستی پولی ازشون بکنی حوری سکسی من !
با لحن چندشی گفت و باعث شده تا پشت کمر جیمین یخ بزنه ، اما به هر حال باید تحمل میکرد و نشنیده میگرفت ، اینا حتی یک سوم از چیزایی که توی یه شب میشنید نیست !
کار کردن این جا خیلی دردسر داشت و آزار دهنده بود اما تنها راه بود و تقریبا بهش عادت کرده بود.
جیمین چند ساعتی رو که اینجا بود نقابی به چهره میزد و پنبه ای توی گوشاش میکرد تا بتونه تحمل کنه و به خونه برسه.
سینی شراب رو گرفت و دوباره وارد اون سالن شد ، این حجم از بوی سیگار و الکل حالش رو بد میکرد و باعث میشد تا معده اش بهم بپیچه.
بین اون جمعیت دوتا مرد جوون بیشتر به چشم میومدن ، یکی با موهای قهوه ای روشنی که به نارنجی میزد و کت شلوار مشکی پوشیده بود ، دکمه های اول پیرهن سفید زیر کتش رو باز گذاشته بود .
مرد جوان رو به روش موهای مشکی ای داشت که اونا رو به بالا هدایت کرده بود اما چند تار از اون موهای مشکی با لجبازی روی پیشونیش برگشته بودن .
پیرهن مشکی ای که پوشیده بود و دکمه های اولش رو باز گذاشته بود به خوبی سینه ی پهن و سفیدش رو نشون میداد .
چیزی که توی اون مرد خیلی توجه جلب میکرد دستی بود که نقش تتو روشون دیده میشد و سیگار بین انگشت های بلندش میسوخت.
مقصدش همین بود ، سمت اون دونفر رفت ، گرچه اومدن دوتا جوون اونم به بخش وی ای پی بار چیز معمولی نبود و اغلبا این اتفاق نمیوفتاد ، هرچند این باعث تعجب زیادش نمیشد.
سینی رو روی میز کوتاه رو به روی اون دوتا گذاشت و یکی از جام ها رو از توش برداشت ، پشت اون مرد کت شلوار پوشیده رفت و جام رو با لوندی جلوش گرفت.
_ اوه ممنون !
مرد گفت و تک خنده ای کرد و جام رو ازش گرفت .
دست هاش رو روی شونه های اون کشید ، که این باعث شد اون دوباره بخنده
جیمین : چیز خنده داری وجود داره ؟
با لبخند دلربایی پرسید و دستش رو زیر چونش گذاشت ، کمی خم شد که چهره اون مرد رو ببینه.
دوباره خنده ی کوتاهی کرد و گفت : البته که نه ! ولی من ...
_ اون به مرد ها گرایشی نداره واسه همینه که داره به تلاشت برای اغوا کردن میخنده
پسر مو مشکی با لحن سردی گفت و دود سیگارش رو بیرون داد
_ هی یونگی ! بد اخلاق نباش !
سرش رو به سمت جیمین برگردوند و با لخندش ادامه داد : من یه مقدار خوش خنده ام ! به هر حال تو خیلی خوشگلی !
به هر حال اون فقط داشت کارشو انجام میداد و این جز وظایف یه استریپر بار بود!
سرش رو کمی نزدیک تر کرد.
جیمین : اوه چه جنتلمن مودبی ! چه قدر بده که بیشتر اینجا نمیبینمت !
دوباره لبخندی زد و رو به دوست عنقش گفت : وااا! یونگی ! اون واقعا خوشگله !
جامش رو از روی میزبرداشت و مقدار خیلی زیادی از اون رو نوشید و به راحتی بدون توجه به مزه ی تلخی که داشت اون رو پایین فرستاد.
یونگی : به هر حال اون فقط دنبال دیک پولیه ! هرزه اس، این کارشه ...
پسر زیبا اخمی کرد ، تنها کاری که اینجا بهش تن نداده بود همین بود به اندازه ی کافی مشکل  داشت تا با این کثافت کاریا بیشترشون نکنه، حالا این حرف مرد خیلی بهش برخورده بود.
صدای مرد جوان که جیمین پشتش ایستاده بود زود تر او در اومد و به لحن سرد و بی ادبانه ی اون اعتراض کرد :
هی ! اصلا حرفت درست نبود!
با اخم نگاهش رو از اون گرفت و به الهه زیبایی رو به روش داد و با لحن صمیمی تری گفت :
به هر حال ممنونم ازت ... نوشیدنی خیلی خوبه دوستمو ببخش اون یه خورده توی انتخاب بی سلیقه ست و تمایلات عجیب غریب داره ! مثلا...
_ هوسوک!
با صدایی بلند تر از قبل بین حرف های اون پرید ، جیمین نگاهی به صورتش کرد حس بد و ترسناکی از اون دریافت میکرد... حسی که انگار دست های نامرئی دور گردنش حلقه شدن و خفش میکنن.
هنوز حرف اون مرد مثل سوزن توی تنش فرو میرفت ، بغضش رو قورت داد با لبخند ساختگی دوباره دستی به شونه ی هوسوک کشید
جیمین : به هر حال امیدوارم شب قشنگی رو بگذرونید...
و هر چه سریع تر بدون توجه به اون پسر مو نارنجی که میخواست انعامش رو بده خودش رو از اون فضای خفه کننده دور کرد ، حرفی که شنیده بود ناراحتش کرده بود ... اولین بار نبود ... آخرین بار هم نخواهد بود اینو میدونست...
جیمین : هوف .. بیخیال ... نشنیده بگیر
مثل همیشه به خودش اطمینان داد و قدم هاش رو به سمت دیگه ای برداشت تا به وظایف کثیفش تو اون جهنم عمل کنه.
یه موقع هایی از شکستگی های زیاد ، دیگه دردی رو حس نمیکنی و صدمه جدی نمیبینی.

__________
پیشی بد بوی وارد میشود!
غوداااا
اهم اهم (خود را جمع و جور میکند )
به سان شاین زندگیمم توجه کنید (وی باید میفهماند که بایسش هوسوک است)
تچکر :)))
_چِری🍒

 𝔓𝔲𝔯𝔢Where stories live. Discover now