اصن غرق آهنگ بودم
فاز هایده و حمیرا خدابیامرزو برداشته بودم میخوندم که یهو این کلیشه ی مسخره که باید تو برف سر بخورم همیشه..عین پوست موز شوت شدم رو برفا و زاااارت خوردم به یه صخره سنگی بزرگ و سنگه ام افتاد روم ینی من افتادم روش
با درد چشمو وا کردم و از رو سنگه پاشدم
چرا سنگه چش داره
حالا چرا اخم کرده
نکنه ضربه خورد به سرم مغز نازنینم تاب برداشت؟با دهن باز زل زده بودم بهش که گفت: کوری یا عینکتو نزدی؟
یهو با همه ی توان شروع کردم جیغ زدن
خدایا غلط کردم من جوونم هزار تا آرزو دارم چرا سنگ سخنگو باید بخوره به بخته منبا پس گردنیی که بهم خورد لال شدم
و سنگه شروع به داد زدن کرد : احمق واسه چی جیغ میزنی؟
تو کیی اصن؟ خدمتکار جدید؟ تائو خیلی بهتر و آروم تر بودبا این حرفش اصن یادم رفت با یه تیکه سنگ دعوام شده : هوو هوووو ببین آقاهه خیلی پررو شدی
خدمتکار عمه ی ناکامته
بار آخرتم بود دست رو من بلندی کردی میخوای سنگ باش یا هر خره دیگه ایبا این حرفم رنگش به قرمزه مایل به نارنجی تغییر پیدا کرد: سنگ؟؟؟
نه تو انگار واقن عینکتو گم کردییییبا دقت بیشتری نگاش کردم.
حالا که نگاه میکنم همچین انگار صخره ام نیستا
با این دماغ خوش فورم و لب و دهنش و چشاش بیشتر شبیه مجسمس
لپاشم انقد طبیعیه که انگار واقن آدمه
دوس دارم...دست...بهش... بزنم...با اخم و یه نگاهه وادفاک زل زده بود بهم
دستمو بالا اوردم آروم گذاشتم رو لپش
با این حرکتم به خودش اومد و محکم کوبید پشت دستممجسمه طبیعیه : هوووی روانی چه غلطی میکنم
+ لپات...
تائو : سلام آقای تهیونگ
هوا سرده بفرمایید داخلبا صدای تائو حرفم نصفه موند
چشمو چرخوندم که تائو رو دیدم که با پر هایی ریخته به ما زل زده
راستی چی گف؟
گفت تهیونگ؟
نه نه نه نه
نکنه این سنگه...با فکر کردن به این که این مجسمه تهیونگ باشه هل کرده خواستم از جام بلند شم که دوباره پام سر خورد و زارت...
انجیر شدم:)تهیونگ پاشد و بجای کمک کردن بهم احمقی زیر لب گفت و راهشو گرفت رفت
واسا کیم تهیونگ
جدتو میارم واست بندری برقصه
به من میگی احمق؟با دستی که جلوم گرفته شد سرمو بالا اوردم و انتظار داشتم تهیونگ باشه از تهدیداتم ترسیده باشه
اما خب این کیدراما نیست
و اونم تهیونگ نبود
تائو ی خودمون بودخندشو نگا.
موش بخوره تو رودستشو گرفتم و پاشدم
تائو : باید بیشتر مراقب باشی
جناب کیم زیاد حوصله ندارهبا یه بندری اونم سره حوصله میارمممم
منتظر انتقام باش داش تهته
YOU ARE READING
🌈My little Universe💜💫
Fanfictionسلام سازمان حمایت از کودکین معصوم من جئون جونگ کوکم ۱۸ سالمه .. ینی داره میشه برای همین زیر سن قانونی ام و به شما مربوط میشم من خیلی انسان خوب و نیکوکاری هستم و اصلا رمان های بد بد نمیخونم و فیلم های بد بد نمیبینم حرفای بد بد نمیزنم فکرای بد بدم نمی...