خیلی آروم درو وا کردم و دیدم با اخم پاهاشو بغل کرده و چرت میزنه
باز ناخواسته لبخندم وا شد
کنارش نشستم و پیشونیشوو بوسیدم
با حس کردنم آروم چشاشو وا کرد و غرغرو استارت زدکوکی : تهونی بد! کوکی دلش واشه هوبی هیون و چیمی هیون تنگ شده بود
+ پس ددی چی؟ دلت واسه من تنگ نمیشه؟
کوکی : ددیع؟
+ آره خوشگلم ددی
کوکی : ددی کیهه؟
+ کسی که ازت مراقبت میکنه و دوست داره
کوکی : مشه خودا؟
+ نه نه..
کوکی : مشه فِلِشده ها؟
+ نه..
کوکی : مشه شوپِل من؟
+ بیبی بزار حرف بزنممم
نه مثه اونا نه..کوکی : پَ مشه کاشپَن؟
+ کاشپَن چیه؟
کوکی : کاشپن خووووبه . همو دوش دالیم اونو میپوشم و ملاقبمه شلما نخولم
+ بیبی کاپشن یه شیئه اشیاء که ادمو دوست ندارن
کوکی : چلا خیلیشم دالن
+ فقط تو رو دوست دارن
کوکی : چِیا؟
+ چون تو دوست داشتنیی
کوکی : پَ توام دوشم دالی؟
+ آره کوچولو
ددی دوست دارهکوکی : ینی تو ددیی؟
موهاش که بوی توت فرنگی میدادو بو کردم و هومی کشیدم
کوکی : ینی تو مُلاخِبَمی؟
همونطور که بینیم تو موهاش بود باز زمزمه کردم : اوهوم
کوکی : چِیا ملاخبمی؟
+ چون ددیتم دیگه
کوکی : چِیا ددیمی؟
+ چون بیبی بویایی مثه تو رو دوست دارم
کوکی : چیا دوسشون دالی؟
+ چون کیوتنکوکی : چیا کیوتن؟
+ چون باید اینجوری خوردشوووون
و انداختمش رو زمین و تند تند همه جاشو بوسیدم که از خنده ریسه رفت و وسط خندش میگفت : نهههه ... کوکی لو نخوووولللل .... تو که نباید بوخولیییشششش...کوکی گونا دالهههه
+ هیچم نداره باید خوردششش
کوکی : منو نخووول بلو موز بخوووول
+ تو خوشمزه تریییی
کوکی : نتون نتون واساااا
دَشوعی دالمممم+ بدو بریم دستشویی
و از روش بلند شدم که مثه خرگوش از زیرم در رفت
پشت دیوار واستاد زبون درازیی کرد و گفت : کوکی دولت زدددد هیچم دشوعی نداشتمممم
![](https://img.wattpad.com/cover/287110250-288-k222574.jpg)
YOU ARE READING
🌈My little Universe💜💫
Fanfictionسلام سازمان حمایت از کودکین معصوم من جئون جونگ کوکم ۱۸ سالمه .. ینی داره میشه برای همین زیر سن قانونی ام و به شما مربوط میشم من خیلی انسان خوب و نیکوکاری هستم و اصلا رمان های بد بد نمیخونم و فیلم های بد بد نمیبینم حرفای بد بد نمیزنم فکرای بد بدم نمی...