~part²¹~

1.4K 161 127
                                    

بعد نیم ساعت دور شدن از هویت انسانیم و خر سواری دادن به کوکی بلخره نرم شد و آروم آروم خوابش برد
سعی کردم آروم ترین روش ممکن رو به‌کار بگیرم و جوری که بیدار نشه ببرمش اتاقش

بعد از گذاشتن کوکی رو تختش و مطمئن شدن ازینکه پتوش روش کشیده شده ، اون عروسک باباقوریش بغلشه و سایر الزامات از اتاقش بیرون اومدم و بی توجه به ساعت گوشیمو برداشتم و به شوگا هیونگ زنگ زدم.

بعد چن تا بوق صدای خواب آلوش که نسبت به حالت عادی بم تر بود تو گوشم پیچید

شوگا : کی مرده؟

+ چی؟

شوگا : کری مگه میگم کی مرده

+ ینی چی مگه قرار بود کسی بمیره؟

شوگا : پس واسه چی مزاحم خوابم شدی؟

+ نمیتونستم بخوابم فک کردم شاید-

با پیچیدن بوق آزاد به صفحه گوشی خیره شدم
اون ... قطع کرده بود؟

کامان من فقط میخواستم یکم حرف بزنم

با یادآوری اختلاف ساعت کره و آمریکا با امیدواری شماره نامجون هیونگ رو گرفتم

بعد دو سه تا بوق جواب داد

نامجون : الو ته؟

+ هیونگ...حوصله داری؟

نامجون : آ..آره چیشده؟

+ هیونگ...من

نامجون : تو؟

+ من

نامجون : تو؟

+ منننننن

نامجون : تووووو؟؟

+ من من

نامجون : تو تو

+ کشیدم

نامجون : کیو

+ جونگ‌کوکو

نامجون : پس منم جی.. واسا ببینم چی؟
ینی چیوجونگ‌کوکو؟

+ هیونگ... من امروز بوسیدمش

نامجون تقریبا نعره زد : چه غلطی کردییییی؟؟

+ هیییششش هیونگ آروووومممم

صدای جین از اونور میومد : مونی؟؟ چیشده با کیی؟

نامجون نفس عمیقی کشید و گفت : هیچی بیب هیچی.. تهیونگه

جین بلند تر از نامجون شروع به غرغر کرد : باز اون دونسنگ الدنگت چه غلطی کردهههه

+ یااا مگه من چه آزاری واستون دارم؟

نامجون : تهیونگ .. ولش کن فقد بگو .. من هیونگتم خودم بهت شیر دادم بزرگت کردم... باهام صادق باش... عیب نداره قرار نیست قضاوتت کنم.. خودت اعتراف کن .. پدوفیل شدی؟

🌈My little Universe💜💫Where stories live. Discover now