آپا : جونگکوک؟ حواست با منه؟ الو؟
+ ا..الو آره
آپا : خوشحال نشدی؟
با اومدن صدایی از اونطرف حرفش رو نصفه گذاشت و باهام خدافظی کرد
پوفی کشیدم و تو جام جابهجا شدم
تهیونگ بدون اینکه چشمهاشو باز کنه دستشو دور شکمم پیچید و کشیدم توی بغلش
با صدای گرفتش توی گردنم حرف زد : کی بود؟بخاطر کارش گردنمو جمع کردم و خودمم دستمو دور گردنش حلقه کردم و لوس گفتم : آپا. گفت که فردا بر میگردن
تهیونگ چشمهاشو آروم باز کرد و توی چشمام زل زد
همون جوری که آدم حس میکنه اطراف تار میشه و گرمش میشه
انگار که تو دل آدم بچه خرگوشا بپر بپر کنن+ اینطوری نگام نکن
تهیونگ : چطوری؟
+ اینطوری که انگار دریا رو تماشا میکنی
تهیونگ : مگه نمیکنم؟ اگه چشم تو دریا نیست چیه پس؟
با صدای جیغ طور گفتم : چشمم چشمههههه اول صبح لاس زدناتو شروع نکن من واقعا لالممممم
تهیونگ مستطیلی خندید و بیشتر تو بغلش فشارم داد
تهیونگ : کوک؟+ تهیونگ. اول ببین چی میگم. تو.. راجع به من..ینی راجع به ما.. به خانوادت حرفی زدی؟
تهیونگ : من نزدم خودشون میدونن
از گرایشم که خبر داشتن و حدس زدن بقیش نباید کار سختی میبود+ من چی؟
تهیونگ : خودم میگم بهشون. بچه دبیرستانییی
و لپمو گاز گرفت که با آخ و اوخ از دستش در رفتم
دنبالم پاشد
با هول درو باز کردم و تو خونه شروع به فرار کردن کردم
تهیونگ دنبالم میدویید و از رو مبل و میز و پله میپرید تا زودتر بهم برسهتنها راه فرارو تو پناه گرفتن تو اتاق نامجین دیدم
پس مث طویله درو باز کردم و پریدم توجین با بالا تنه لخت(و احتمالا همچنین پایین تنه*) روی نامجونی که سرشو عقب خم کرده بود و عرق میریخت، بالا پایین میشد و به کمرش قوس میداد.
با شوک به پورن زنده ی جلو چشمم زل زدم
جوری درگیر حال و حولشون بودن که اصن متوجه من نشدنبا اومدن دستی رو دهنم و بلند شدنم از رو زمین با تصور اینکه بخاطر مزاحمت تو کارای خاکبرسری هیونگام، فرشتگان خرمگس لعنت کن اومدن منو ببرن خواستم جیغ بزنم
همونطور که از اتاق فاصله میگرفتیم و در بسته میشد لنگ و جفتک مینداختم از بغل فرشتهه درام که فرشته پفیوز گوشمو گاز گرفت : از دست من در میری بیای هیونگاتو دید بزنی؟ نچ نچ نچ.
عه اینکه تهیونگ خودمونه.
قبل اینکه فرصت دوباره ی فرار داشته باشم منو رو کاناپه انداخت و خودش روم نشست و پاهامو بین زانو هاش و دستامو بالای سرم با یه دست قفل کرد و همچنان دهنمو با دست دیگش نگه داشته بود
تهیونگ : خب کوکی یه بازی میکنیم. حرف..جیغ..خنده..هر صدایی که ازت در بیاد قلقلکت میدم.
باشه؟با تکون دادن سرم نفسمو حبس کردم که دستشو از روی دهنم برداشت و روی شکمم گذاشت
از ترس قلقلک لبمو میجوییدم و خودمو سفت کرده بودم
فقط یه لحظه کافی بود که نگاهمون همزمان قفل شه و من از خنده پاره شم.تهیونگ فرصت طلب دست آزادشو که رو شکمم بود تند تند تکون میداد و قلقلکم میداد
بلند تر میخندیدم و با اینور اونور کردم خودم میخواستم فرار کنم اما راهی نبود
رسما داشتم از خنده خفه میشدم و تهیونگم کم نمیاوردتو یه لحظه نفسمو دوباره حبس کردم و خنده ی بی ارادمو ساکت کردم که دست تهیونگم متوقف شد
با نیش بازش نگاهم میکرد و من شوری اشکی که از خنده روی صورتم اومده بود رو روی لبم حس کردم
تهیونگ سرش رو جلو اورد و اشک رو لبم رو لیسیدهمچنان لبامو سفت فشار میدادم تا هیچ صدایی ازم در نیاد
اما متاسفانه لب و دهن کافی نبود و صدای قور قور شکمم بلند شد
با فکر اینکه الان دوباره قلقلکم میده از ترس سکسکه ای کردمتهیونگ با دیدن این شرایط بجای دوباره دراوردن خنده ی من خودش از خنده پاره شد از روم کنار رفت
تهیونگ : بانی کیوتمممم بیا برات صبحانه درست کنم
و بلاخره رضایت داد برم یچی کوفت کنم
وسط صبحانه بودیم که نامجین خوشحال و خندان وارد آشپزخونه شدن.به محض دیدنشون صحنه های نامناسب سنم که دیده بودم از جلو چشمم رد شد و غدا تو گلوم پرید
مث شیهه اسب سرفه میکردم و قرمز شده بودم تهیونگ که علتشو میدونست دیوثانه سعی میکرد نخنده و فقط بزنه پشتم
کوفتی زیر لب بهش گفتم و با صبح بخیر گفتن به نامجین بدون اینکه نگاهشون کنم از جام پاشدم و گفتم : خبببب من که سیر شدم تهیونگ تو نشدی؟
نشدی ام مهم نیست امام علی میفرماید قبل مث گاو خوردن از کوفت کردنت دست بکش تا گاو نشی
و آره پس تهیونگ توام پاشو بریم من پاستیل میخوام برام بخر
پاشو بریم دیر شد بدوو با گرفتن بازوی تهیونگ به زور از جاش بلندش کردم و همچنام بدون نگاه مستقیم از جین و نامجون خدافظی کردم و پیچیدم بیرون بلکم بتونم سکانسی که جلوی چشمم رژه میرفتو فراموش کنم
![](https://img.wattpad.com/cover/287110250-288-k222574.jpg)
YOU ARE READING
🌈My little Universe💜💫
Fanfictionسلام سازمان حمایت از کودکین معصوم من جئون جونگ کوکم ۱۸ سالمه .. ینی داره میشه برای همین زیر سن قانونی ام و به شما مربوط میشم من خیلی انسان خوب و نیکوکاری هستم و اصلا رمان های بد بد نمیخونم و فیلم های بد بد نمیبینم حرفای بد بد نمیزنم فکرای بد بدم نمی...