~part⁶~

1.7K 184 13
                                    

" بوی گل سوسن و یاسمن آید
بوی گل سوسن و یاسمن آید
دیو چو بیرون رود فرشته آید
زیگولو چو بیرون رود شت‌کالر هیرو آید

این شعاری بود که سره زبون ها افتاده بود
بعد از اون آهنگ خبری از پوکو نبود
شایعه شده بود که اونو لولو خورده برده مرده

با اشعه ی چیزی هوا تاریک شد و یه نوره رنگین کمونی پیدا شد
یه بزه عجیب غریب تلپورت شد وسط آسمون و شروع به حرف زدن کرد : اهالیه رینبوسیتی
من بز گوزه قندی هستم
پر قدرت ترین جادوگره جهان
هم اکنون نیرو های محشری و قویی از اعماق شهره کوچیکتون روحه منو به اینجا کشونده
اون نیرویه اکوری پکوری چیه؟
یه چیزه رنگی رنگی
کیوت و کلی ملنگی
به به چه پلنگی
اینی که میگم پلنگ نیس
حتا یکمم مشنگ نیس
این گله این بلبله
مث دسته ی گله
یه هوری از بهشته
این رو پیشونیش نوشته

( قالب شعر : مثنوی ، ادبیات پایه ی نهم )
هوم چیه؟

سوییتی تاتا : اکولو پوکول پوکولی موکول جونگولی مونگول مونگولو جونگول (ترجمه* اینی که میگی قشنگه خوشگلو از همه رنگه یجای کارش میلنگه قایم شده از دست بنده )

بز گوزه قندی : چیه این چی چیه چقدم پیچ پیچیه
اسمش چیه شکلش چیه

اهالی رینبوسیتی همه باهم: اوشتوکه هوشتکوک کوکه کوکولی جئون جونگکوکه

بز گوزه قندی : چیه اون کی کی کیه؟

اهالی با نعره : جوووووووونگ‌کوووووووووک"

بخاطر صدای بلند با ترس از جام پریدم

خانم کیم : جوووونگ‌کوووک
بیداری عزیزم؟؟

+بیدارممممممم

به پیر به پیغمبر بیدارمممم
ای ریدی تو خوابم آجوما
خوابای من شیرین بود اکلیلی بود
سریال کودکه موزیکاله
مخاطب داره آموزندس تماشاچی داره
اه اه

با دیدن کبودیا روی بدنم یاده دیشب افتادم و لبخند ملیح و شیطانیی زدم

قدم بعدی؟ مشخصه
واتساپ ، تریسام سنججوجگوش و ویدیو کال

جیمین : هی کوکی چطوری

+ نمیتونی تصور کنی چقدرررر عالی

( و یه لبخند پته پهن زدم )

جیهوپ : اوه هی گایز
کوکی؟ چته چرا از اول صب انقد خوشحال موشحال میزنی؟

از عمد لبخند تابلویی زدم و گفتم: خوشحال اوه نه چرا باید خوشحال باشم؟

و همون لحظه مثلا گوشی از دستم افتاد
موقع برداشتن گوشی جوری برش داشتم که کبودی های بدنم معلوم باشه

جیهوپ : هییییییی کوووووک

جیمین : ک‌‌..کو...کوکی اونا الان کبودی نبود رو رون پات؟

جیهوپ : تو خوشحالی...اول صبح اونم تو
تویی که صب سگه هار ببینتت میگه بیوفت جلو بوق بوق کن.... پاهات کبوده و توی خونه ی کیم هایی؟
یالا بنال چی شدههههههه

(نقشه با موفقیت انجام شد🤝)

+ خب.. اممم... دیروز این طوری شد
اینا فقط کبودی نیست ... واسه من مث یه یادگاریه از تهیونگ ... دیروز....دیروز فوق العاده بود و به یاد موندنی

جیهوپ : مرتیکه بنال چه غلطی کردین با اون تهیونگ؟

+ آم اون شام بردم بیرون

جیمین : چرا اونوقت؟

+ مامانش گفت

جیهوپ : واسه پرداخت هزینت؟

+ ها؟ هزینه ی چی؟

جیهوپ : هزینه ی... اون کبودیه دیگه

+ اها ازون نظر اره

جیمین : ارههههه؟؟؟ وادهل کوکی تو به تهیونگ دادی؟
بدبخته احمقققق میزاشتی دو روز بگذرهههه

+ احمقه منحرفففف تو چه افکاری هستی توووو
تو حیاط خوردم بهش افتادم زمین
اونم دوبار
تهیونگم کمکم نکرد بیشعور بازیم دراورد
این کبودیا مال اونه ننش اومد دید منم با پیازداغ و مخلفات واسه ننش تعریف کردم آتیشیش کردم اونم واسه تنبیه تهیونگ و اینکه مثلا از دلم دراره تهیونگو مجبور کرد شام ببرتم بیرون

به قیافه ی مات بردشون نگاه کردم
خب هدفم همین بود که ازون فکر بد بدا بکنن بخندم ولی خب رو نباید بکنم که
ها ها ها ها

جیهوپ : اوزگل
حالا چیش به یاد ماندنی بود؟

با فک کردن به دیروز لبخند پلیدی زدم:)))

🌈My little Universe💜💫Where stories live. Discover now