🌈My little Universe💜💫

~part²⁶~

کوکی همونطور که با دامن تو تنش اینور اونور میرفت و به هیونگاش رسیدگی میکرد شعر کیوتشم بلند بلند میخوند : کوکی کوکی قشندهه
خوششِل و خوش ... ام

وسط شعرش طوری که انگار یادش رفته باشه مکث کرد و با خاروندن سرش دنبال کلمه ی قافیه داری گشت

با نگرفتن نتیجه ای رو به هیونگاش پرسید : ام.. کوکی بجژ خوششِل و قشند دیده شیه؟

جین اکلیلای روشو تکوند و با نگاه ذوق زده ای گفت : شیرین عسلیییییی

کوکی : کوکی قشنده خوششل و شیلین عشله
کوکیه ناژو بلا بامژه و دول طلا

تهیونگ که به طور واضح پشمام ریخته بود با هول گفت : کوکی؟؟؟ کی اینو یادت داده؟؟

کوکی با ذوق و صدای بلند گف : صوعَتی هیوووون

تهیونگ : صوعَ- صورتی هیونگ خر کیه بچه؟ ایوای نکنه..
جین هیونگ؟ جان من؟ هنوزم؟

جین با صدای حق به جانبی گفت : هان؟ خب چیه؟ فوش یاد دادن به بچه از بزرگترین لذت هاست
(جین الحقیجات)
حالا خوبه من یه دول یاد دادم از تو که  فاک یا  گرفته  خوبه؟

تهیونگ : ایوای...

کوکی که باز یادش افتاده بود با حالت طلب کاری به تهیونگ گفت : تهووونیییی تو ته هنو یادم ندادی فاک شیه؟

تهیونگ : عه عه کوکی نگا کننن پاپیون سر جین هیونگ داره باز میشه

کوکی هین بلندی گفت و با بالا نگه داشتن دامنش با یه دست مثل یه پرنسس سمت جین دویید و با غر غر کیوتش اعتراض کرد : چلا ملاخب نیشین؟ هان؟ همش من باعد حَباشم بهتون باشه؟ آله؟

جین خندید و اجازه داد کوکی دوباره پاپیونی که به موهاش زده بودو سفت کنه.
درواقع فقط جین نبود
همش ازونجا شروع شد که کوکی اتفاقی یکی از کارتون های پرنسسی که از تلویزیون پخش میشد رو دیده بود و نه تنها تهیونگ رو مجبور کرده بود براش کلی گل سر و دامن بخره بلکه خودش دامنو پوشیده بود و پرنسس کوکی شده بود و با ذوق برای همه ی هیونگ هاشم با اون گل سرا موهای کیوت درست میکرد

جیهوپ با ناله گفت : الان من پرنسس جیزِلَم گفتی؟

کوکی : آیههه

جیهوپ : خب جیزِل کدوم‌ خری بود؟

کوکی با دقت شروع به توضیح دادن کرد : همون ته با همه حیوونا دوشت بودش بعد مامان ژشده شاهژاده اِدبالد (ادوارد) بلدش گف آلژو تن اونم آلِژو تلد بعدش یهو! مامانه بَژِنشی تلد هلش داد تو شاه
افداد تو شاه بعدشم یهو اژ تو فالژباب دلومددد
واخنی شدددد

جیهوپ : وات؟ فالژباب چیه؟

کوکی : فالژباب دیدهههه

جیهوپ : خب چی هستتت