PT.24

757 134 73
                                    

V pov

سمت اتاق کوک توی راه رو بودم..امروز بلاخره تونستم کنترل تهیونگ رو بگیرم و برم پیش جونگ کوک..ذهنم مدام به رایحه ای که هر روز تلخ تر و نشون از بزرگتر شدن تولمون میداد و ضربه هایی که با دستام حسشون کرده بودم میوفتاد

دلم میخواست همه ی این شادی هارو در کنار اون تجربه کنم..هرچی نباشه اون توله،توله ی هردومونه و کوک هم مادرش

وارد اتاق شدم و با دیدن جسم بی جون و شکم بزرگش لبخندی زدم که از هزاران گریه دردناک تر بود..کنارش نشستم و بعد بوسه ای به شکمش دستمو لای موهای کوتاهش که حالا بلند تر از قبل شده بودن فرو کردم

-خسته نشدی..کی میخوای بیدار شی..کم مونده تا اومدن تولمون و تو اولین بارداریتو از دست دادی..بیدار کردن نصف شبی من و تهیونگ برای ویار های احمقانه و در عین حال شیرینت..غر زدنات..تغییر مود های رو عصاب و کیوتت..درسته که هیچکدوم رو هیچوقت ندیدم و تجربه نکردم..اما میدونم که همشون در کنار تو و جی کی خیلی شیرین میشدن

سرمو روی دستش گذاشتم

-باید بیدار شی..من دیگه نمیتونم اینجور بودنتو تحمل کنم..به عنوان یه گرگ و کسی که عاشقته دارم از نبود جفتم عذاب میکشم..خسته نشدی از تنبیه کردنم؟..هنوزم بس نیست؟..دلم برات تنگ شده..لطفا..لطفا بیدار شو
ش
با حس نوازشای روی سرم،سرمو اروم بلند کردم و به انتظار دیدن جیمین خواستم برگردم اما با دیدن چشمای باز کوک و دست نوازشگرش روی موهام خشک شدم

خودمم نفهمیدم چطور اما وقتی به خودم اومدم که محکم بقلش کرده بودم و سعی داشتم بین بازوهام با خودم یکی بکنمش..با صدای ناله خفیفش سریع ازش فاصله گرفتم

+روانی تمام استخونامو بفاک دادی..چه مرگته

با شنیدن صداش دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم..با دیدن اشکای تو چشمم جمع شده با لبخند ملایم و زیبایی دستشو روی گونه هام کشید

دستمو روی شکمش گذاشتم و خم شدم بی هیچ فکری لباشو بوسیدم..دیگه بس بود..باید این دلتنگی لعنتیم رفع میشد و حتی خودمم نمیدونم چرا لباشو بوسیدم در صورتی که میتونستم این کارو با گونش بکنم

اروم ازش جدا شدم و به قیافه جونگ شوک ـش خندیدم و دوباره بوسه ای روی شکمش زدم

-بلاخره ماما جونت بیدار شد..بلاخره

جونگ کوک انگار که تازه از بهت خارج شده باشه سرشو پایین اورد و یهو جیغ خفه ای کشید..با ترس کمی تو جام پریدم

-چه مرگته روانی

با بهت دستشو روی شکمش کشید

+ا.این کی..انقدر بزرگ شده..ت.تو با کی حرف میزنی این تو

به خنگ بودن کیوتش خندیدم و ضربه ارومی به سرش زدم

-این تو تولمونه..تو چندین وقته که توی کمایی

sillver moon 🐺🌑🕸️Where stories live. Discover now