-2- new school 🍒

7.1K 813 134
                                    

به سمت اتاق مدیریت رفت و تقه ای به در زد
صدای خانم نسبتا مسنی رو از توی اتاق شنید
- بله ؟

درو باز کرد و وارد اتاق شد
یه اتاق نسبتا بزرگ که پنجره ی خیلی مرتفعی داشت
یه میز کار چوبی مدرن که یه گلدون کاکتوس رو گوشه ی میز قرار داشت و یه پلاک اهنی که اسم مدیر روش حک شده بود
"خانم لی سونگ"
خانم سونگ یه کت و دامن صورتی کمرنگ پوشیده بود و موهاش رو بالا جمع کرده بود و یه گردن بند مرواریدی هم انداخته بود
با ورودش به اتاق تعظیم نود درجه ای کرد و سلام کرد
- سلام خانم لی سونگ !

زن با دیدن تهیونگ سرش رو بالا اورد و لبخندی تحویلش داد
- خوش اومدی پسرم

کمی تو چشمای پسر نگاه کرد و بعد ، سرشو چرخوند سمت در و با صدای یکم بلند کسی رو صدا زد
- پسر ! بیا اقای کیم رو به کلاسشون ببر

پسر قد کوتاه و ریزه میزه ای بلافاصله وارد اتاق شد و تعظیم کوتاهی کرد و برگشت سمت تهیونگ
- چشم خانم ، دنبالم بیاین لطفا !

دوباره تعظیم کرد و از اتاق خارج شد
و تهیونگم بعد از خداحافظی با خانم مدیر ، دنبال اون پسری که اسمشو نمیدونست رفت
پسر همونطور که راهرو های مدرسه رو با قدم های تند طی میکرد صورتشو کمی به سمت تهیونگ مایل کرد و شروع کرد توضیح دادن
- این زنگ شیمی دارین ... یعنی با آقای ویلیام کلاس داری

تهیونگ در جواب سرشو به معنی باشه تکون داد و بلاخره رسیدن به کلاس شیمی
پسر تقه ای به در زد و معلم گفت "بیا تو"
درو باز کرد و همراه تهیونگ ، وارد کلاس شدند
اقای ویلیام خارجی به نظر میومد
موهای بور بلند
قد ۲ متری و شونه هایی پهن
کت و شلوار زرشکی پوشیده بود و عینک مطالعه ای هم روی صورتش داشت
- اقای ویلیام ! دانش آموز انتقالی هستن ، کیم تهیونگ !

با لبخند برگشت سمتشون
- اوه ، خوش اومدی تهیونگ

دنبال یه جای خالی توی کلاس گشت و با دیدن یه صندلی خالی کنار پنجره تعجب کرد
- میتونی اونجا بشینی

تهیونگ "چشم"ی گفت وبدون هیچ سرو صدایی رفت رو اون صندلی نشست و به تخته نگاه کرد
- خب درسو ادامه میدیم بچه ها !

******
اقای ویلیام داشت درسو توضیح میداد و تقریبا جز دو سه نفر همه داشتن گوش میدادن
و تهیونگم از حرفای معلم نوت برمیداشت که سنگینی نگاه یه نفرو رو خودش احساس کرد و برگشت پشت سرشو نگاه کرد و پسری رو دید که قیافش .. خب قیافش یکم نسبت به بقیه متفاوت تر بود
رو صورتش دوتا پرسینگ داشت و یکی از دستاش تتو شده بود و با چشمای بی احساسش به تهیونگ ذول زده بود
وقتی تهیونگ برگشت نگاش کرد با تمام پررویی به ذول زدن ادامه داد
نگاهی که حتی یخم اب میکرد

🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now