-24- A piece of cake 🍰

5.1K 705 223
                                    

صبح هر جور شده با بدن دردی که هردوشون بخاطر خوابیدن بین اون همه گیاه و درخت و ریشه ، داشتن قبل شروع شدن کلاسا خودشونو رسوندن به خوابگاه
*حقیقتا گشادیم اومد سر نوشتن اینجاش....سایز پایینم یکم افزایش پیدا کرده ، شما به رو خودتون نیارین

هوسوک و تقریبا همه ، از دیدن اون دوتا با اون سر و وضع و درحالی که شب جفتشون غیبشون زده بود و تلفناشونو جواب نمیدادن
تعجب کرده بود

اما هیچی نگفتن ...
جو بین همه خیلی خشک و سرد بود
تهیونگ بعد دوشی که گرفت بخاطر قولی که به هوسوک داده بود حاضر شد تا بره دم کلبش و باهم برم تو محوطه ی کمپ قدم بزنن
تیشرت مشکی ساده و شلوارک طوسی پوشید
گوشیشو برداشت و تا خونه ی هوسوک راه رفت

رسید اونجا و بعد اینکه هوسوکو برداشت ، باهم شروع کردن دوییدن اطراف کلبه ها
هوا یکم ابری بود و نمیزاشت نور خورشید خوب بهشون برسه و چون هنوز صبح بود هوا خنک بود

هوسوک همونطور که مرتب نفسو میفرستاد بیرون و رو دوییدنش تمرکز میکرد ، چرخید سمت تهیونگ
- شما دوتا دیشب کجا غیبتون زد ؟

تهیونگ دست به کار شد تا یه دروغی برا هوسوک سرهم کنه اما هوسوک پیشقدم شد
- بهم نگو بینتون اتفاقی نیوفتاده که باور نمیکنم...

تهیونگ سرشو به دو طرف تکون داد و با هوسوک مخالفت کرد
- هیونگ ، واقعا اتفاقی نیو—

هوسوک حرفشو قطع کرد و "پوف"ی کشید
-گردنتو تو آیینه دیدی؟ حتما گَوزن وحشی بهت حمله کرده نه ؟ لابد منم ادم فضایی دم دارم

تهیونگ وقتی فهمید راهی برای در رفتن از زیر موضوع نداره ، چشماشو تو حدقه چرخوند
- خیلی خب ... من یه هورنیه احمقم که با جانگکوک وسط جنگل سکس کردم ! اولین دفعم هم نبود... دومیش بود !
راضی شدی؟

و حواسش نبود که جملشو ، رسما داد زد و با اون صدا مطمئنا هرکی تا یه مایلیشون بوده ، حرفشو شنیده

هوسوک که خندش گرفت بود ، ایستاد و همونطور که نفس نفس میزد رو زانوهاش خم شد
- حقه باز عوضی...

تهیونگ چشماش گرد شد و دو قدم جلوتر از هوسوک وایستاد ؟
- من ؟

هوسوک موهاشو به عقب فرستاد و سرشو به معنی نه تکون داد
- تو نه... اون جئون عوضی !

تهیونگ گیج بهش نگاه کرد
- چرا ؟

هوسوک اون دو قدم بینشون رو به تهیونگ نزدیک شد
- اون عوضی مجبورم کرد کل شبو دنبال تو توی صف یه بازی دیگه بگردم ، بهم گفت بازیو عوض کردی

🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now