-15- the first fucking smut....🔞

7.5K 827 164
                                    

تهیونگ مطمئن نبود چی بگه برا همین بدون اینکه به جانگکوکو نگاه کنه همونطور که چشماشو بسته بود و سرش به طرف دیگه ای بود با استرس سرشو بالا پایین کرد

جانگکوک یه لحظه با دیدن ریکشن تهیونگ ، تو دلش گفت " اون قطعا بجز زیبایی، کیوت ترین پسریه که من دیدم"

و بعد دکمه های بعدیو باز کرد اما دو دکمه ی اخرو باز نکرد و گذاشت بمونه
وقتی لباس از روی تن تهیونگ کنار رفت ، به سمت نیپلای سرخش حمله کرد و لباش رو گذاشت دور نیپلش و خیلی قوی ، مک زد و بین مک زدن هاش بعضی موقع ها به نوکش دندون میزد یا با زبونش دور نیپلش شکل های دایره ای مکشید

دستاشو گذاشت رو عضلات ریز شکم تهیونگ
بدن تهیونگم مردونه بود و حتی عضله هم داشت اما نه به بزرگی خودش و همین تفاوت باعث میشد جانگکوک بخواد کل بدنش رو تصاحب کنه

یکی از دستاش رو گذاشت رو اون یکی نیپلش و اونو هم به بازی گرفت و با شَست اونیکی دستش روی وی لاین پسرو نوازش میکرد

تهیونگ هیچوقت حتی تا این حدم تو یه رابطه پیش نرفته بود و هیچوقت لمس نشده بود
و لمس های جانگکوک داشت اون رو به مرز جنون میرسوند
نفساش بریده بریده شده بودن و مطمئن بود تا الان جانگکوک صدای ضربه هایی که قلبش به سینش میزد رو شنیده
اینو حتی میتونست از نگاهشمم بفهمه

دیگه نتونست تحمل کنه و به کتف جانگکوک که از لباس پوشیده شده بود چنگ زد و ناله ی ریزی کرد که سریع با گاز گرفتن لبش ، صداشو خفه کرد

جانگکوک بجز نیپلش که حالا بخاطر مکیده شدن متورم شده بود ، تقطه های دیگه ای از سینش رو هم مارک کرد

قصد نداشت اول کاری بره سمت اصل قضیه...
دوست داشت با تک تک حرکاتش ، تمام و کمال پسرو بی طاقت بکنه و از واکنش هاش میتونست بفهمه تا حدودی موفق بوده

دست از مارک کردن پوستش برداشت و دوباره لب های تهیونگو بازی گرفت و همزمان دو دکمه ی اخر لباسشو باز کرد و همونطور که لباشون روی هم میرقصید ، تهیونگو کمی بلند کرد و لباسشو دراورد و انداخت گوشه ی مبل

جانگکوک میتونست افزایش دمای بدنش رو حس کنه
هر بار که تهیونگ ناله ای میکرد یا به لباسش چنگ میزد ، بزرگ شدن عضوشو بیشتر حس میکرد

لباشو روی گوش تهیونگ گذاشت و بهشون لیسی زد و با صدای گرفته ای دم گوش تهیونگ بریده بریده زمزمه کرد که تهیونگ به خودش لرزید و ناخوداگاه لبشو به دندون گرفت
- تو یه چیزی داری که ....منو از خود بیخود میکنی

تهیونگ با شنیدن این کلمات از جانگکوک یه چیزی زیر دلش لرزید و لبخند زد
حتی خود جانگکوکم حرفاشو با شک زد
به چیزی که میگفت باور داشت ولی قبول کردنش براش سخت بود

🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now