-13- his first kiss 🫀

6.4K 879 427
                                    

بعد اینکه ماشین متوقف شد نگاهی به خونه ی سانا کرد
استرس و هیجان عجیبی یهو تو وجودش شکل گرفت و ضربان قلبش تند شد
نفس عمیقی کشید و جلو تر از راننده ، درو باز کرد و از ماشین پیاده شد

سرشو بالا اورد تا بتونه کامل خونه ی سانا رو نگاه کنه
یه خونه ی کامل مدرن با شیشه های بزرگ که سر تا سر خونرو گرفته بودن
خونه ی خیلی بزرگی بود و توی پارکینگ جلوی خونه کلی ماشین پارک شده بود که تهیونگ با دیدن جمعیت توی خونه از تو پنجره ، میتونست حتس بزنه این تعداد ماشین فقط بخش کوچیکی از ماشینای این مهمونیه
یه سریا با کت و شلوار یا پیرن های رسمی و پر زرق و برق اومده بودن و بعضیاعم با لباسای لَش و راحتی
اب گلوشو قورت داد و قدم هاشو به سمت خونه برداشت
رسید به در و وقتی خواست زنگ بزنه دقیقا یه ثانیه قبلش در با شدت باز شد و چهره ی پر انرژی سانا معلوم شد
سانا لبخند پهنی تحویل تهیونگ داد و اومد سمتش و همزمان تهیونگم اومد سمتش

سانا دستشو اورد جلو تا با تهیونگ دست بده اما تهیونگ بجای اینکه دستشو بیاره جلو
هر دو دستشو باز کرد و سانا رو تو بغلش کشید
سانا با کار تهیونگ ذوق زده شد و همزمان از تعجب چشماش گرد شد

وقتی بلاخره از هم فاصله گرفتن سانا موهاشو زد پشت گوشش و دست تهیونگو گرفت و کشوندش تو
توی خونه صدای موزیک خیلی بلند بود و همه ی چراغ ها بجز دو سه تا نورای آبی ، بنفش تیره خاموش بودن
- خیلی خوش اومدی ... تهیونگ !

سانا بعد حرفش دستاش رو اورد تو هوا و با اشاره به پیشخدمت بهش فهموند که باید بیاد اینجا و کت تهیونگو بگیره
پیش خدمت مردی که تقریبا ۳۰ سالش میشد دستپاچه اومد سمت تهیونگ و تعظیم کرد
تهیونگ نگاه گذرایی به گارسون کرد و همونطور که داشت کتشو در میاورد ، برگشت و به سانا نگاه کرد
- نمیدونستم خونه هامون اینقد نزدیکه ، باید بیشتر همو ببینیم

سانا اولین باری بود که همچین رفتار صمیمانه و گرمی از تهیونگ نسبت به خودش میدید
با ذوق و خنده ی ضایع ای حرف تهیونگو تایید کرد و دوباره بعد اینکه تهیونگ کاملا کتشو دراورد و داد دست پیش خدمت
دستشو گرفت و با خودش کشید توی سالن

که با وارد شدنشون داخل سالن ، حجم زیای از ادما به چشم خورد
میتونست قسم بخوره تاحالا همچین پارتی بزرگی نرفته
پیش خدمت هایی که مدام با سینی های پر از مشروب اینور و اونور میرفتند ، دختر و پسرای جوونی که تو حلق هم یا در حال رقصیدن بودن یا در حال مخ زدن همدیگه
و حتی تعداد زیادیم توی حیاط پشتی یا استخر بودن
شکل دهنش بخاطر این مهمونی به شکل "o" تغییر کرد و فقط با حیرت اینور و اونورو نگاه میکرد
با خودش فکر کرد که هیچوقت قرار نیست پدرش اجازه ی به راه انداختن همچین پارتی رو توی خونشون بده
در حالی که محو جمعیت شده بود و به پدر سختگیرش فکر میکرد دستی رو شونش قرار گرفت

🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now