-23- in the night 🦋

4.8K 721 272
                                    

خب این اول یه توضیحی بدم...چون هیچکدومتون میسو رو یادتون نبود

[فلش بک]

میسو خیلی گستاخانه از جاش بلند شد و با لحن خیلی لوسی گفت
- خانمممم گردنبندای من گم شدنننن
******
پدر میسو ، مدیر و موئسس مدرسه بود و بخاطر همین هیچ معلم یا ناظمی نمیتونست حرفی بهش بزنه
******
خانم هیوری به مجبور و اصرار میسو شروع کرد به گشتن کیف های بچه ها
اومد سر میز اولی و تو کیف هارو نگاه کرد
چیز خاصی توش نبود
رفت نفر بعدی و میز های بعدیم به همین روال گذشت که رسید به میز تهیونگ
زیپ کیفشو باز کرد و دستشو کرد تو کیفش و توشو نگاه کرد
چیز خاصی ندید
خواست بره میز بعدی که احساس کرد یه چیزی تو جیبش داره برق میزنه
*******
چشمای تهیونگ تمام مدت بین خانم هیوری و میسو میچرخید و باورش نمیشد اون گردنبد از توی جیب خودش پیدا شده
خانم هیوری بدون اینکه به تهیونگ نگاه کنه گفت
- برو پیش مدیر
******

میسو خیلی گستاخانه از جاش بلند شد و با لحن خیلی لوسی گفت - خانمممم گردنبندای من گم شدنننن ******پدر میسو ، مدیر و موئسس مدرسه بود و بخاطر همین هیچ معلم یا ناظمی نمیتونست حرفی بهش بزنه******خانم هیوری به مجبور و اصرار میسو شروع کرد به گشتن کیف های ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

چا میسو
- ۱۷
- دختر رییس مدرسه

یادتون اومد ؟ 😀🙌🏻

—————————————————

دو سه دقیقه بعد ، دوباره دستی رو شونش قرار گرفت
میدونست هوسوکه که پشمکارو اورده برا همین با لبخند مستطیلی برگشت

اما با دیدن جانگکوک که همون پوزخند همیشگیش رو لباش بود ، از شوک چشماش گرد شد و لبخند روی لباش خشک شد

تهیونگ چشماشو ریز کرد و با اخم به جانگکوک نگاه کرد
- ت..تو اینجا چیکار میکنی ؟ هوسوک—

جانگکوک دستشو از رو شونه ی تهیونگ به سمت چونش برد و پشمک هارو به طرف تهیونگ گرفت
- برای هوسوک یه مشکلی پیش اومد ، بقیه ی شبو من همراهیت میکنم !

جانگکوک کت چرمی مشکی پوشیده بود و حسابی به خودش رسیده بود

جانگکوک کت چرمی مشکی پوشیده بود و حسابی به خودش رسیده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now