-19- night club pt.2 🍸

5K 806 264
                                    

تقریبا تو فضای پیست و رقصیدن مَحو شده بود و هیچی از دنیای اطرافش نمیفهمید
بعد از چند دقیقه تنها رقصیدن ، دستی درست روی دست خودش که روی کمرش و تقریبا استخون لگنش بود قرار گرفت

بحاطر کم بودن نور و هوشیار نبودن کامل ، اول فکر کرد کسی که بهش نزدیک شده سهونه
اما کم کم با حرکت کردن دست مرد و لمس کردن جاهای مختلفش ، حتس زد که سهون همچین کاری‌ نمیکنه

برا همین چشماش رو بیشتر باز کرد و سعی کرد ادم رو به روش رو ببینه
چند بار رو چهره ی مرد زوم کرد میتونست بفهمه سهون نیس اما بخاطر بالا پایین پریدن هاش اونقدر ضربان قلبش بالا بود که نمیتونست درست تمرکز کنه و چهره ی مردو واضح ببینه

اما بعد چند لحظه ، تصویر تار براش واضح شد و مرد نسبت درشتیو دید که موهاش مثله سرباز ها کوتاه بود و ته ریش نا مرتبی هم روی چونش داشت
قدش اونقدراهم بلند نبود برا همین خیلی عضله ای بودنش تو ذوق میزد

تهیونگ با حس دست مرد روی باسنش ، یهو به خودش لرزید و همون یه ذره ای که جا داشت خودش رو عقب کشید اما بخاطر موج زیادی از ادم ها که قصد داشتن به وسط بیان دوباره به جلو هول داده شد و بیشتر از قبل ، تو بغل مرد قرار گرفت

اون مرد هم وقتی فکر کرد این نزدیک اومدن قصد خود تهیونگ بوده ، دستاش رو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و سرش رو روی شونه ی تهیونگ فرود اورد و بدن هاشونو بیشتر به هم نزدیک کرد تا جایی که تهیونگ میتونست حس کنه کاملا بدن عرقی و چندش اون مرد به بدن خودش چسبیده

چشماش رنگ ترس به خودشون گرفتن و نفسش تو سینش حبس شد
دستاش رو روی سینه ی مرد قرار داد و سعی کرد اون رو از خودش جدا کنه
اما انگار مرد مصمم تر از این حرفا بود

قلب تهیونگ توی سینش میتپید و هر لحظه زور بیشتری میزد تا بتونه خودشو از چنگ مرد ازاد کنه
مرد اونقدر مست بود که متوجه تلاش های تهیونگ برا در رفتن نشه ، برا همین یکی از دستاش رو اروم تیشرت وارد تهیونگ کرد ، تهیونگ از ترس چشماش رو بست اما ثانیه ای بعد ...

اون مرد به عقب کشیده شد و پرت شد روی زمین و توسط ادم هایی که تو پیست رقص بی توجه به اونا میرقصدن له شد

تهیونگ با برداشته شدن دستای مرد و دور شدن نفساش از روی تنش ، چشماش رو باز کرد

هنوزم قلبش تند میزد اما نه تا وقتی که جانگکوکو دید که اماده ی مشت زدن و حمله کردن به همون ادم بود
چون دیگه قلبش نمیزد...

تاحالا جانگکوکو اینقد عصبانی ندیده بود
صورتش قرمز شده بود و رگای گردنش بیرون زده بودن
و سینش از روی عصبانیت بی وقفه بالا و پایین میشد

🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now