-18- night club 🍸

4.8K 789 181
                                    

خبببب ادیت شد 🫠
*******
بلاخره اونجا بودن
یکی از مشهور ترین و گرون ترین کلاب ها که بالای یکی از بلند ترین برج های سئول قرار داشت
فضا جوری بود که جمله ی " اینجا مخصوص پولداراس" تو صورتت کوبیده میشد

و البته تهیونگ و هوسوک هر دو ادمایی از سطح مرفح جامعه بودن
پس قاعدتا نباید حیرت میکردن
اما اونجا اینقدر قشنگ بود که دوتاشون ، چشماشون رو از این ور به اون ور میچرخوندن

دختری که کت شلوار سفید مشکی پوشیده بود ، به نظر میومد مدیر اونجا باشه
چون پشت میز بلندی وایستاده بود و در حالی که به تلفن ها جواب میداد با خودکار توی دفترش همه چیز رو ثبت میکرد و البته با کارتی که با نوشته ی "manager" با سنجاق سینه روی سینه ی کُتش درحال خود نمایی بود هم میشد مطمئن شد که مدیر اون باره

*manager : مدیر

هوسوک جلوتر از تهیونگ به سمت اون مدیر حرکت کرد و تهیونگم بخاطر اضطرابی که داشت با قدم های لرزون پشت هوسوک راه افتاد و سعی کرد خودشو پشتش قایم کنه تا اون دختر به نظر بی اعصاب مچشونو نگیره

هوسوک ایدی فیک هردوشون رو از توی کیف کمری چرمیش دراورد و رو به دختر گرفت

اما اون حتی به خودش زحمتی نداد تا نگاهی به سن اونا بکنه چون بعد از دیدن فامیلی هوسوک ، اجازه ی ورود اونارو داد که این اتفاق برای تهیونگ یکم عجیب بود اما چیزی به روی خودش نیاورد

وقتی وارد اونجا شدن سالن بزرگی رو دیدن که سقف خیلی بلندی داشت و از همین پایین مشخص بود دو طبقس

طبقه ی بالا برای رستوران کلاب
و طبقه ی اصلی برای نوشیدن و رقصیدن بود

هوسوک جوری وارد اون سالن شد که انگار صد ها بار دیگه هم اونجا اومده
اما برعکسش ، تهیونگ داشت با چشماش همه جا رو بررسی میکرد و مقصد نگاهش مدام در حال جابه جا شدن بود

نورپردازی و رقص نور ها
زمین چوبی بار در کنار زمین آیینه ای مشکی کف پیست رقص
پنجره های بلند و سر تا سر کلاب
دختر هایی که بی شرمانه اجازه ی دید به همه جای بدنشون رو میدانند
ادم های مستی که متوجه رفتار هاشون نبودند
صدای بلند موزیک و صدای پا کوبیدن های ادم ها موقع رقصیدن
همه و همه پسر رو زیادی به خودش جذب کرده بود و تهیونگ نمیدونست چرا اما با دیدن این فضا ، ناخوداگاه لبخندی رو لباش نشست

اونقدر مَحو اونجا شده بود که یه لحظه به خودش اومد و فهمید خبری از هوسوک نیست
اخمی کرد و سعی کرد از بین اون جمعیت ، اثری از هوسوک پیدا کنه
میخواست اسم اون رو صدا بزنه که خوشبختانه دقیقا همون موقع سر و کله ی کای و سهون و هوسوک باهم پیدا شد

🔞Seducer daddy🔞Where stories live. Discover now