🦋Part 2,S2🦋

435 82 16
                                    


صبح، دقیقا زمانی که اوج خواب مرد بود، صدای پچ‌پچ خیلی آرومی توی فضای خونه میومد.

_گیرین؟ ابروهاشو چه‌رنگی کنیم؟

جونگکوک رو به عروسک که روی سینه تهیونگ نشسته بود زمزمه کرد.

به کمک دستش سر عروسک رو تکون داد و کمی صداش رو نازک کرد و لب زد: ابروهاش‌و بنفش بتن توتی.

جونگکوک همونطور که روی کاناپه به شکم دراز کشیده بود آرنجش رو روی سینه تهیونگ گذاشت و متفکر به چهره غرق خواب تهیونگ خیره شد.

_این‌طور فکر میکنی؟ بنفش بهش میاد پس!

مداد رنگی بنفش رو برداشت و به آرومی روی ابروهای تهیونگ کشید.

بلافاصله مرد غره ای داد و اخم کرد.
جونگکوک ریز خندید و خودش رو بالاتر کشید.
دستمال کاغذی مچاله شده ای که توی بغل گیرین گذاشته بود رو برداشت.

_حالا بیا لپ هاشو صورتی کنیم.

دستمال کاغذی رو آروم روی گونه های مرد کشید و خودش رو کنترل می‌کرد که به نق نق های تهیونگ توی خواب نخنده.

_الآن وقت چیه دستیار؟

جونگکوک رو به گیرین پرسید.

_باید به لب‌هاش لُج بزنی.

چشم های جونگکوک گرد شدن.

_واقعاً؟ به‌نظرت خوب میشه؟ ته‌ته خوشش میاد؟

سر گیرین رو به نشونه موافقت تکون داد و مداد رنگی قرمزش رو برداشت.
نوک مداد رنگی رو با آب دهنش خیس کرد، بیشتر وزنش رو روی تن مرد انداخت و با اخمی که نشونه تمرکزش بود مداد رو روی لب های مرد کشید.

با اولین خطی که کشید لب های مرد مرطوب و قرمز شدن، لبخند ذوق زده ای زد و بیشتر لب های گنده مرد رو رنگ کرد.

_ک-کوک.. لبم.

تهیونگ با خوابالودگی چشم هاش رو باز کرد و غرید.

_ته‌ته تکون نخور، دارم آرایشت میکنم.
_چ-چی؟

جونگکوک سر جاش نشست و وقتی لب های تهیونگ رو کاملاً قرمز کرد اون‌ها رو بین انگشت‌هاش فشرد و خندید.

به مرد خیره شد و زمزمه کرد: سلام، صبح بخیر ددی ته‌ته.

تهیونگ لبخند کج و خوابالویی زد.
بیبی‌ش خیلی سرحال بنظر میرسید.

_صبح بخیر کیوتی، کی بیدار شدی؟

تهیونگ خمیازه ای کشید و گردن پسر رو جلو کشید تا بوسه صبح بخیر رو روی چونه‌ش بنشونه.

_زودتر از ته‌ته، تازه، تونستم خودم صورتمو بشورم.

انگشت های مرد بین موهای مشکی و نرم پسرش حرکت کرد و زمزمه کرد: جدی؟ آفرین کوچولو، پس بزرگ شدی.

🌈 𝐊𝐞𝐞𝐩𝐞𝐫 ᵗᵃᵉᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now