صدای باز شدن در کمد و جابهجا شدن وسایل به گوشش میرسید.میدونست الان زمانیه که اون میره سرکار و داره حاضر میشه اما نمیخواست چشمهاش رو باز کنه و باهاش مواجه بشه پس همچنان چشمهاش رو بسته نگه داشت و خودش رو به خواب زد.
صدای قدمهاش رو در حال نزدیک شدن بهش حس کرد و بعد روی پیشونیش جای بوسهی اون مونده بود.
بالاخره جیمین از اتاق بیرون رفت و چند لحظهی بعد صدای بسته شدن در ورودی اومد.
یونگی آروم از روی تخت بلند شد تا صبح تکراری زندگیش رو شروع کنه.
دید که جیمین طبق معمول فقط یه لیوان قهوه خورده و چیز دیگهای برای صبحونه نخورده.
اگه الان، سه ماه قبل بود بهش زنگ میزد و بعد از دعوا کردنش صبحونه آماده و بسته بندی میکرد و به دفترش میرفت تا بهش بده، اما این سه ماه اوضاع خیلی تغییر کرده بود.
هنوز نمیدونست اون یونگی قدیمی نیست یا این جیمینه که عوض شده، البته که ته دلش ایمان داشت همهچیز تقصیر پارتنرشه اما حرفای تراپیستش اینو بهش نمیگفت.
باید قبول میکرد توی این یه ماه و با صحبتهای دکتر عاقلش درگیریهای توی ذهنش کمتر شده بود اما هر کاری میکرد نمیتونست جیمین رو بیتقصیر بدونه.
بعد از اینکه با چند تا دونه بیسکوئیت و یه فنجون قهوه صبحونهی ناقص خودش رو تموم کرد، حاضر شد تا به طرف آموزشگاهش بره.
بعد از کلی سگ دو زدن و اینور و اونور کار کردن، بالاخره تونسته بود آموزشگاه موسیقی خودش رو داشته باشه، با اینکه هنوز خیلی کوچیک بود و جای پیشرفت داشت ولی خیلی به خودش افتخار میکرد.
بعضی اوقات با خودش فکر میکرد احتمالا تنها موفقیتی که توی زندگیش کسب کرده تاسیس این آموزشگاه کوچولو و جمع و جورشه، اما بعد میگفت یعنی این همه کار کردن ارزشش رو داشت؟ شاید اگه از سر صبح تا نیمهشب توی آموزشگاهها و کافهها و بارها کار نمیکرد و پیانو نمیزد، به جاش بیشتر به زندگیش میرسید الان نامزدش انقدر ازش دور نبود!
خوشحال بود که امروز قرار ملاقات با تراپیستش داره چون دوباره داشت افکار سمی رو هر روز بیشتر از روز قبل وارد مغزش میکرد.
—————————————————————
بعد از عوض کردن یه تاکسی و دو تا خط مترو
بالاخره به آموزشگاه دوست داشتنیش رسید.- سلام جناب مین. کلاس استاد کیم توی اتاق سه در حال برگزاریه. هنرجوی شما هنوز نیومدن قربان.
- خانم چوی، لیست کامل کلاسهای امروز رو بهم بده، دو ساعت زودتر باید برم پس لطفا برای امروز حتما تا ۹ آموزشگاه بمون.
YOU ARE READING
𝐃𝐞𝐥𝐮𝐬𝐢𝐨𝐧
Fanfictionتوهم | Delusion - ما نمیتونیم دوباره خوشحال باشیم. + حتی اگه از همهچیزمون برای رسیدن بهش بگذریم؟ ------------ Couples: Taegi, Yoonmin, Secret Genre: Psychological, Angst, Drama, Slice of Life, Smut توجه: داستان این کتاب کاملا ساخت ذهن نویسندهست و...