- چرا بهم نگفته بودی که به مادرت گفتی اون شب اجرا داشتم؟- صد بار گفتم اون مادرم نیست..کدوم شبو میگی؟
- حالا هرکیت که هست..همون شبی که نتونستم بیام.
- حتی یادم نمیاد چه بهونهای آوردم اون شب..
- نامادری سیندرلا داشت با تموم وجودش تلاش میکرد ازم آتو بگیره.
جیمین درحالی که از تشبیه یونگی خندهش گرفته بود پرسید
- حالا سوتی موتی که ندادی؟- نه..جمعش کردم اما..داشتم فکر میکردم چرا نباید بزاریم که بدونن؟
- چیو؟
- اینکه..ما مثل قبل نیستیم.
- بس کن یونگی..پشت فرمون اعصابمو خورد نکن وگرنه همین ماشینو میزنم تو دیوار جفتمون بمیریم راحت شیم.
- چه بداخلاق..من فقط دارم میگم..شاید رو راستی زیادم بد نباشه.
- هر وقت تو به مامانت گفتی ما مثل قبل نیستیم، منم میگم.
- پس قبول داری که مثل قبل نیستیم؟
- باید کور باشم که قبول نداشته باشم.
- پس چرا نمیای براش تلاش کنیم؟
- کسی که ما رو به این روز انداخته تویی یونگی، فکر نمیکنی تو باید تلاش کنی؟
- من؟؟ نمیبینی که دارم تلاشمو میکنم؟
- من به جز هر روز بیشتر از قبل شکاک و توهمی شدن تو چیزی نمیبینم. هر روز داری یه بهونهی جدید برای خورد کردن اعصاب جفتمون پیدا میکنی و به این میگی تلاش؟
- واقعا نمیبینی هر روز دارم چندتا قرص میخورم؟ برای اینه که دارم میرم پیش دکتر و محض اطلاعت بهم گفته جلسهی بعدی تو هم باید بیای.
- اگه قرار باشه این رابطه درست شه، تو درست شی، قطعا میام.
یونگی یه نفس عمیق کشید و گفت
- من درست شم؟ الان همهی تقصیرا گردن منه؟ منم که هر شب تا صبح بیرونم و وقتی میاد بوی یه عطر آشغالو میدم؟- باز شروع شد! تمومش کن یونگی، کدوم عطر؟ چند وقته میری دکتر؟ من که تاثیری نمیبینم!
- برای از بین بردن حس بویاییم دکتر نمیرم که تاثیر رو توی اون ببینی.
- میخواستی که من تلاش کنم؟ رسیدیم...پیاده شو تا اولین مرحلهی تلاشم رو نشونت بدم.
——————
* هشدار: ادامهی متن شامل اسمات از کاپل مینیون هست، اگه دوست ندارید میتونید از این بخش صرف نظر کنید و فقط چند خط آخر رو بخونید.*
وقتی به جیمین گفته بود تلاش کنه فکرش رو هم نمیکرد تلاشش رو اینجوری ببینه.
وقتی وارد خونه شدن جیمین سمت یونگی رفت و بعد از مدتها شروع به بوسیدن هم کردن.
YOU ARE READING
𝐃𝐞𝐥𝐮𝐬𝐢𝐨𝐧
Fanfictionتوهم | Delusion - ما نمیتونیم دوباره خوشحال باشیم. + حتی اگه از همهچیزمون برای رسیدن بهش بگذریم؟ ------------ Couples: Taegi, Yoonmin, Secret Genre: Psychological, Angst, Drama, Slice of Life, Smut توجه: داستان این کتاب کاملا ساخت ذهن نویسندهست و...