قسمــت نهـــم : یه اصیـل زاده
صداهای مختلفی توی گوش تهیونگ پیچید .
_ بنظرت بامزه نیست ؟
_بره کوچولو تو بغل آقا شیره باهم خوابشون برده .
_ ولی چجوری سر از اینجا در آوردن ؟
تهیونگ از بلندی صداهای اطرافش ناله ای کرد و صورتش رو بیشتر توی بدن بالش انسانیش فرو برد ، و به خودش پیچید وقتی حس کرد یه چیزی داره پشت گردنش رو قلقلک میده .
سهون باترس عقب پرید و همزمان با بلند شدن صدای خنده ی بقیه داد زد :
_ هــولی شـت.
تهیونگ بیشترازاین نمیتونست به خوابش ادامه بده و چشم هاش رو که باز کرد با سینه ی لخت جونگ کوک مواجه شد ، سرش رو بالا گرفت و دید که جونگ کوک به روبه روش خیره شده .
جیمین همراه بقیه خندید و گفت :
_ بهت گفتم کاری نکن ، اینقدر سربه سر بره کوچولو گذاشتی شیرمون بیدار شد .
_ر..رقیق ح -حق نداری او..اونطوری بهم نگاه کنی!
تهیونگ سرش رو چرخوند و دید که سهون کنارشون رو زمین نشسته ، بقیه پسرا روی مبل هایی که اطرافشون بود نشسته بودن.
مبل ؟
و بعد یهو یادش اومد.
_ برگردیم اتاق ؟
تهیونگ خودش رو روی مبل رها کرد :
_ من کلی خوابیدم ولی هنوز خسته ام .
انگشت هاش رو تکون داد و گفت :
_ کووکی خرگوشه بیـا اینجااا .
جونگ کوک از درون غرش کوتاهی کرد اما اعتراضی نکرد و رفت کنار تهیونگ نشست ، و بعد اون رو روی پاش کشوند .
تهیونگ با اعتراض غر زد :
_ هی حق نداری اینطوری باخشونت باهام رفتار کنی .
جونگ کوک با صدای بمی کنار گوش تهیونگ زمزمه کرد :
_ اوه ، تو اصلا نمیدونی خشونت چیه و چطوری میتونم باخشونت باهات رفتار کنم .
تهیونگ از شنیدن جواب جونگ کوک خشکش زد و گونه اش قرمز شد.
_ حالا بازم بنظرت من یه خرگوش گوگولی مگولی ام ؟
_ اوه یــس.
جونگ کوک هشدارگونه گفت :
_ خیلی بد شد بیبی .
تهیونگ از بیبی صدا زدنش لبش رو گزید ، نمیتونست انکار کنه از این لقب خوشش میومد ، اما قبل ازاینکه به خودش بیاد و منظور جونگ کوک رو بفهمه ، خودش رو زیر قلقلک های بی وقفه ی جونگ کوک دید و نتونست خنده هاش رو کنترل کنه .
JE LEEST
Mine | Persian Translation (Vkook/Taekook - Werewolf)
Fanfictieتهیونگ با دقت به جون دادن گرگی نگاه کرد که همراه با ضربان قلبش ، نفس هاش هم قطع شدن. سرش رو بالا گرفت و برای لحظه ای به ماه بالای سرش نگاه کرد . اون هم نوع خودش رو کشته بود ، اما خودش رو گناهکار نمیدونست ! اون گرگ عاری از هر معصومیتی، سزاوار مرگ...